مقدمه
انسانها هنر را برای تسکین خود برگزیدهاند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر
هنری در هنر مایه آرامش میجویند .آنچه در هنر به نظر اصل است ، زیبایی است . هرچند در هرزمانی
زیبایی را به شکلهای مختلفی درک میکنند.بعضی هنر را آینه واقعیتهای موجود درجهان از طبیعت تا زندگی
آدمها به حساب میآورند .یعضی زمانی نام هنر را بر چیزی میگذارند که سازنده اش با آن
احساس آرامش کند و آنچه در نظر دارد به تمامی بیان کرده باشد .بعضی میگویند
؛ اگر مخاطب به درستی نفهمد که هنرمند چه میگوید ، اثر چه ارزشی میتواند داشته
باشد .بعضی از شکل
اثر حرف میزنند که اگر اثر هنری از قواعد و شکل درست هنر پیروی نکند ، یک اثر
هنری خلق نکرده است .اما اکنون همه
این گروهها بعد از قرنها بحث میدانند که اثر هنری درواقع همه اینهاست . و تک تک
این گروهها حق دارند ولی بدون بقیه ناقص هستند . بسته به آنکه هنرمند چه ابزاری را برای بیان هنرش انتخاب کند ،
هنرها شاخههای مختلفی را تشکیل دادهاند.همچنان که باید بدانیم بعضی سخنها را فقط با بعضی ابزارها میتوان
گفت . مثلا شاید هیچوقت نتوانیم ،صرفا از روی یک شعر حافظ یک فیلم سینمایی بسازیم ، زیرا حافظ با دقت مطلبی را انتخاب کرده که صرفا با شعر بیان میشود . د
راین صورت این اثر برای همیشه بصورت یک شعر باقی است و هیچکس خود آنرا به زبان
دیگر درنمیآورد
سال شمار زندگي تيمور
736: تولدz
772: ورود به سمرقند
781 ـ 772: لشگركشي به
خوارزم
782: ورود به خراسان
783: تصرف هرات
790ـ 787 : يورش سه ساله به
ايران
779 ـ 794 : يورش پنج ساله
به ايران
798: پايان حكومت آل كرت
801: فتح هندوستان
807 ـ 802 : يورش هفت ساله
به ايران
803 : تصرف قلعة سيواس
804 : شكست دادن بايزيد
بسطامي
807 : مرگ
تاریخچه زندگی تیمور:
در
شعبان سال 736 هجری در منطقه ماورالنهر و در محلی به نام کش فرزندی متولد گردید که
نامش را تیمور نهادند که بعدها از نامداران و نام آوران جهان شد و آوازه جهانگیری
و فتوحات او در دنیای آن روزگاران طنینانداز گردید. تولد او چند ماه پس از مرگ
سلطان ابوسعید آخرین ایلخان مقتدر اتفاق افتاد پدر وی امیر طراغای و نام قبیله ترک زبانش برلاس بود تیمور که معنی آهن می دهد لقب هایش لنگ و گورکان بوده است در
مورد ملقب شدن تیمور به لنگ روایات و افسانه های مختلفی نقل شده است لیکن برخی
مورخان اعتقاد بر آن داشته که لقب لنگ در نتیجه از کار افتادن پای او بر اثر ضربتی
است که در جوانی و به هنگام دزدی شبانه گوسفند به توسط چوپان دریافت داشته
است . در مورد لقب گورکان
نیز برخی تاریخ نگاران ایده شان ان است که گورکان از واژه مغولی گورکن به معنی
داماد مایه گرفته و اشاره ای است به پیوند زناشویی وی با دختران فرمانروایان محلی
زیرا « داماد ملوک و همواره با خاندان پادشاهان در سلوک بوده است.»
به
طور کلی سالهای نخستین زندگی تیمور تا پیش از به قدرت رسیدن تا حدی در بوته ابهام
است، اما آنچه روشن است اینکه در اوایل نیمه دوم سده هشتم میلادی ماوراالنهر صحنه
آشفته رقابتهای میان امیران مختلف بوده و تیمور نیز در چنین فضایی اندک اندک خود
را به حلقه قدرتمندان نزدیک ساخته سرانجام بدل به امیری قدرتمند و توانا گردید فتح بلخ به توسط او در سال 771 هـ.ق که در دستان امیری به نام
امیرحسین قرار داشت را
میتوان نقطه آغاز سلطنت او بر شمرد، به گونه ای که در روز چهارشنبه 12 رمضان سال
771 هـ.ق در بلخ امیران بر سلطنت او متفق و همرای شدند و او را بر تخت پادشاهی
نشاندند. پس از این رخداد،
تیمور رو به سوی سمرقند نهاد و آن شهر را به پایتختی برگزید
لشکرکشی
ها پیاپی تیمور به ایران از سال 783 هـ.ق و با حمله به هرات و فتح آن
آغازیدن گرفت در حالیکه پیش از
این ماوراالنهر را به زیر سیطره خویش آورده بود و تهاجمات پیاپی به خوارزم و
مغولستان و دشت قبچاق کرده بود. پس از هجوم به هرات بر اساس تقسیم بندی برخی
تاریخ نگاران او سه یورش و تهاجم گسترده را به ایران و سرزمینهای غربی انجام داد
که اصطلاحا به یورشهای سه ساله، پنج ساله و
هفت ساله نامور شده است. در یورش سه ساله که از سال 788 هـ.ق با گذر لشگریان تیمور
از رود جیحون آغاز گردید، آذربایجان ، لرستان، گرجستان، شیروان، اصفهان و شیراز
مسخر او شد و در سال 790 هـ.ق با بازگشت تیمور به سمرقند خاتمه یافت. در این یورش و هجوم عظیم ، تیمور به هر منطقه ای که پای نهاد
مردم را فقط در صورت برگرفتن مال فراوان به جان امان می داد و در غیر این صورت و
مشاهده مقاومت ، جان و مال مردم را مباح اعلام داشت. به عنوان نمونه در پاییز سال
789هـ.ق و به هنگام فتح اصفهان تیمور فرمان داد که « مسلمان و اهل ذمت را یکسان
انگارند و به دست دژخیم مرگ از میان بردارند.» و در نتیجه سپاهیان دست به کشتار مردم یازیدند و « حداقل
هفتاد هزار نفر بکشتند و از سرهای کشته ها در مواضع متعدد مناره ها ساختند.
»
یورش
5 ساله نیز در سال 794 هـ.ق آغاز شد که در وهله نخست برای فرونشاندن
طغیانهایی بود که بر علیه تیمور و سلطه او برخاسته بود چنانکه خواندمیر دراین باره
می نویسد :
«
عزم فرمود کرت دیگر به ولایت ایران عبور نماید و هرکس را که در غیبت موکب همایون
پای از حد خود فراتر نهاده باشد به سر پنجه غضب تادیب فرماید.»
در
این یورش او گرگان، مازندان ، شیراز، اصفهان و بغداد را فتح نمود و سپس به روسیه
حمله برد و پس از غارت بسیار به آذربایجان بازگشت و سرانجام در سال 798 تصمیم به
مراجعت به سمرقند گرفت. ثمره این هجوم نیز
چون هجوم پیش چیزی به جز کشتار و ویرانی در بسیاری از شهرهای معمور و مشهور ایران
نبود به عنوان نمونه کشتار دهشتناکی
که در آمل برپا گردید را می توان گواه آورد.
اما
در یورش سوم که به هفت ساله اشتهار دارد و در سال 802 هـ.ق با ترک ماوراالنهر از
سوی تیمور آغاز شد مغرب ایران و
همچنین آسیای صغیر مورد تاخت و تاز تیمور و لشگریانش قرار گرفت و آذربایجان و
گرجستان و شام و عثمانی مورد هجوم قرار گرفت و شهرها حمص و حلب و بیروت و صیدا و دمشق فتح گردید.
در
این یورش نیز چونان یورشهای پیشین بسیاری از شهرها و سرزمین ها دستخوش غارت و
چپاول و کشتار و ویران لشگریان تیمور قرار گرفتند. از جمله به عنوان نمونه می توان
شهر دمشق را گواه آورد که به طور کامل در آتش سوخت و اموال مردمان آن غارت
گردید
در
فاصله زمانی میان این سه شورش البته تیمور آسوده نشست و هجومهایی چند به سرزمینها
و مناطق مختلف انجام داد. از جمله این هجومها می توان به یورش به هند در فاصله
زمانی میان یورشهای پنج ساله و هفت ساله اشاره داشت.
در
لشگرکشی به هندوستان و پس از فتح دهلی به سان دیگر یورشهای تیمور دست لشگریان
تیمور برای غارت و چپاول و کشتار باز نهاده شد و آنچنان این تاراج گشوده بود که
بنا به نوشته نگارنده ظفرنامه شامی زنان و کودکان و مردان بسیاری بر بردگی گرفته
شدند و :
«
هر نفری از لشگریان صد و بیشتر از مرد و زن و کودک اسیر گرفته بیرون می آوردند و
کمتر لشگری را بیست نفر برده رسیده بود.»
تیمور
پس از بازگشت از یورش هفت ساله نیز عزم تسخیر چین را به سرنمود ، بنابراین در سال 807هـ.ق از سمرقند به سوی چین به راه
افتاد. اما به هنگامیکه در شهر اترار اردو زده بود در گذشت. تاریخ مرگ او را که بر اثر زیاده روی در نوشیدن شراب روی
داد را مورخان در هفدهم شعبان سال 807 هـ.ق پنداشته اند .
شگفت
آنکه کلاویخو در سفرنامه خویش داستانی را ذکر نموده است که نشان از تیزهوشی تیمور
نیز دارد. بنابر نظر او پس از اعلام مرگ تیمور بسیاری افراد مرگش را باور نداشتند
زیرا پیش از این تیمور دوبار شایعه مرگ خویش را پراکنده بود تا بتواند دریابد که
چه کسانی از به جای آوردن وصیتنامه و فرمانهایش سرپیچی و نافرمانی می کنند، به
گونه ای که در هر دو بار گروهی فریب خورده و در مرو دست به شورش زدند که بی درنگ
همه آنان به قتل رسیدند .
به
هر حال مرگ او مرگ کسی بود که سرزمینهای بسیاری را فتح نموده و امپراتوری بزرگی را
بنا نهاده بود. خافی خان نظام الملکی در مورد جهانگشاییهای او چنین می نویسد :
«
در فرصت سی و شش سال قمری ولایت ماوراء النهر و خوارزم و ترکستان و عراقین و
خراسان و آذربایجان و فارس و کرمان و خوزستان و دشت قبچاق و مصر و شام و اکثر بلاد
روم و بعضی مرز و بوم هندوستان تا پایتخت دهلی و غیره به ضرب شمشیر جهان ستان در
تصرف آن گیتی ستان آمد »
مبارزه تیموریان جهت بدست آوردن حکومت:
کشور ما (افغانستان)، ایران ، آسیا
میانه و یک تعداد کشور های دیگر در نیمه دوم قرن 14 م مورد تاخت وتازها و
اشغالگریهای تیمور قرار گرفت.
امیر تیمور پسر امیر تراغا از قبیله برلاس بود . این قبیله یکی از دهها قبیله
ترک و مغل است که در وادی دریای کاشغرزندگی داشت . تیمور در آغاز جوانی باامیرحسین
حاکم بلغ دوست و متفق گردید.او با خواهر امیر حسین ازدواج نمود و رشته دوستی به
خویشاوندی تبدیل شد. تیمور و امیر حسین در مبارزه علیه حان های مغل جهت اشغال
ماوراالنهر شکست خوردند وبجانب خوردند وبجانب جنوب یعنی به قندهار فرار کردند .
قندهار در این زمان تحت تصرف کرت ها بود . اشغال شهر مستحکم قندهار برای آنها کار مشکل و غیرممکن بود . لذا هر دو
قندهار را گذاشته رهسپار سیستان شدند.
در این زمان میان فیودالهای محلی سیستان جهت بدست آورد ن قدرت مبارزه سختی در
جریان بود. تیمور وامیر حسین از این مبارزه به نفع خود استفاده نموده ودر آن
فعالانه شرکت کردند . در یکی از جنگها تیمور زخمی در پای برداشت وتا آخر عمر اورا
لنگ ساخت . بنا اورا تیمور لنگ لقب دادند . تیمور در طول ده سال یعنی از 1360 الی
1370م گاهی این و زمانی آن فیودال را کمک وحمایت مینمود واز مخالفت فیودالها به
نفع خود استفاده میکرد و بر قوت خود می افزود تا آنکه در سال 1370 به امیر حسین
حاکم بلخ به ماوراالنهر تاخت وآنجا را اشغال کرد.
دیری نگذشت که او امیرحسین دوست وهمکار خودرا کشت وتمام قدرت حکومت ماوراالنهر
را بدست خود گرفت . تیمور گارد قوی تشکیل داد که کاملا به او وفادار بود .
افراداین گارد از امتیازات زیاد برخوردار بودند . این گارد فوی که از افراد جنگی
فبایل مختلف از فبایل و وابستگان تیمور تشکیل گردیده بود در حقیقت پایه واساس دولت
اورا گذاشت وتکیه گاه مستحکم او بود.
تیمور درسال 1370 م مرکز حکومت خودرا به ثمرقند انتقال داد واو مخالفتها ،
مقاومت ها وسرپیچی فیودال ها محلی را کاملا از میان برداشت وقدرت خودرا در آسیا
میانه تقویت بخشید. تیمور بعدا به فکر اشغال گری و توسعه خود شد . اشراف فیودل های
ماوراالنهر نیز سیاست اشغال گرانه اورا حمایت وپشتبانی کردند.
تیمور در سال 1372 م شهر خوارزم را اشغال کرد . بعد از اشغال خوارزم قشون
خودرا جانب ارمنستان و گرجستان حرکت داد وهر دو منطقه را به تصرف خود در آورد .
اودر کنار دریا ولگا به مرکز اردوی زرین مغول حمله نمود وآخرین تومار دولت مغول را
در آنجا درهم پیچید .
لشگر کشی های تیمور
:
تیمور که در عین سلحشوری و بی باکی, فردی هوشیار و فرصت طلب بود, توانست به زودی با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود, بلخ را تسخیر به این ترتیب و حکومت مستقلی را تشکیل دهد «رمضان 771 ق/ آوریل 1370 م» او سپس خود را صاحبقران خواند. پس از آن تیمور طی پنج سال از 772 تا 777 ق/ 1370 تا 1375 م, سه بار به خوارزم و پنج بار به قلمرو خانان جَثَه در آن سوی سیحون لشکر کشید. با این وجود فتح خوارزم ده سال پس از آغاز سلطنتش ممکن شد و عاقبت آنجا را ویران کرد .
تیمور دشت قفچاق و مغولستان را فتح نمود و در سال 783 هجری فرزند ده ساله خود، میرانشاه، را با سپاهی، مامور تسخیر خراسان کرد و خود نیز به آنها پیوست. تیمور نیشابور و هرات را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم مناره ها ساخت. سپس مازندران را که تا سال 750 هجری در تصرف ملوک باوند بود، تسخیر کرد.
حمله سه ساله :
در یورشی سه ساله که از 788 تا 790 طول کشید آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان را نیز تصرف کرد و در سال 793 مردم خوارزم را قتل عام کرد.
حمله پنج ساله :
حملهی پنج ساله وی بین سالهای 794 تا 798 صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد. سپس مسکو را فتح کرد و عازم هندوستان شد. در سال 801 آنجا را تصرف کرد و صد هزار نفر را به قتل رساند. پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرف شده، به سمرقند بازگشت.
حمله هفت ساله :
لشگرکشی وی به ایروان از سال 802 تا 807 هجری طول کشید که آن را یورش هفت ساله مینامند. در سال 803 با عثمانیان جنگید و چندین شهر را گرفت. در همین هنگام سفیرهایی به مصر فرستاد، ولی چون نتیجه نگرفت، مصمم شد به مصر حمله کند، و در طول این لشکرکشی، حلب، دمشق و بغداد را نیز تصرف نمود.
در سال 804 با یزید سلطان عثمانی را مغلوب و اسیر کرد. بعد از آن قصد فتح چین کرد و عازم آنجا شد. او با سپاهیانش تا کنار رود سیحون نیز رفت ولی در اترا بیمار شد و در رمضان سال 807 / فوریه 1405 میلادی ، در 71 سالگی درگذشت.
تیمور از 778 ق / 1377م تا هنگام مرگش در 807 ق / 1405 م، به مدت 29 سال، جهانى را با تهاجمات و یورشهاى مکرر خود و با خشونتى وصف ناپذیر، در هم کوبید و بنیان امپراتورى را گذاشت که بالافاصله پس از مرگش، انحطاط و زوال و تجزیه آن آغاز شد. بدین ترتیب فتوحات تیمور که به قیمت خونریزیهاى دهشتبار و ویرانیهاى بسیار به دست آمد، دیرى نپایید. قلمرو تیمور با ظهور دو طایفه ترکمان - قرا قویونلو و آق قویونلو - تجزیه و بعدها توسط دولت صفوى یکپارچه و متمرکز شد.
رفتار تیمور با شکست خوردگان :
تیمور بسیار خشن بود و موارد بسیار زیادی از قتل عام و خشونت هایش آورده شده است . اما تیمور علاوه بر آن ، بسیاری از هنرمندان و دانشمندان شهرهای فتح شده را به پایتخت خود یعنی سمرقند می آورد . مواردی زیادی از نقاشان برجسته و استادان معماری ، فقها و نظائر آن وجود داشته است که توسط تیمور به سمرقند آورده شده است . این موارد نقش فراوانی در تحولات بزرگ هنری و فرهنگی در عصر پس از تیمور داشته است .
تیمور که در عین سلحشوری و بی باکی, فردی هوشیار و فرصت طلب بود, توانست به زودی با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود, بلخ را تسخیر به این ترتیب و حکومت مستقلی را تشکیل دهد «رمضان 771 ق/ آوریل 1370 م» او سپس خود را صاحبقران خواند. پس از آن تیمور طی پنج سال از 772 تا 777 ق/ 1370 تا 1375 م, سه بار به خوارزم و پنج بار به قلمرو خانان جَثَه در آن سوی سیحون لشکر کشید. با این وجود فتح خوارزم ده سال پس از آغاز سلطنتش ممکن شد و عاقبت آنجا را ویران کرد .
تیمور دشت قفچاق و مغولستان را فتح نمود و در سال 783 هجری فرزند ده ساله خود، میرانشاه، را با سپاهی، مامور تسخیر خراسان کرد و خود نیز به آنها پیوست. تیمور نیشابور و هرات را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم مناره ها ساخت. سپس مازندران را که تا سال 750 هجری در تصرف ملوک باوند بود، تسخیر کرد.
حمله سه ساله :
در یورشی سه ساله که از 788 تا 790 طول کشید آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان را نیز تصرف کرد و در سال 793 مردم خوارزم را قتل عام کرد.
حمله پنج ساله :
حملهی پنج ساله وی بین سالهای 794 تا 798 صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد. سپس مسکو را فتح کرد و عازم هندوستان شد. در سال 801 آنجا را تصرف کرد و صد هزار نفر را به قتل رساند. پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرف شده، به سمرقند بازگشت.
حمله هفت ساله :
لشگرکشی وی به ایروان از سال 802 تا 807 هجری طول کشید که آن را یورش هفت ساله مینامند. در سال 803 با عثمانیان جنگید و چندین شهر را گرفت. در همین هنگام سفیرهایی به مصر فرستاد، ولی چون نتیجه نگرفت، مصمم شد به مصر حمله کند، و در طول این لشکرکشی، حلب، دمشق و بغداد را نیز تصرف نمود.
در سال 804 با یزید سلطان عثمانی را مغلوب و اسیر کرد. بعد از آن قصد فتح چین کرد و عازم آنجا شد. او با سپاهیانش تا کنار رود سیحون نیز رفت ولی در اترا بیمار شد و در رمضان سال 807 / فوریه 1405 میلادی ، در 71 سالگی درگذشت.
تیمور از 778 ق / 1377م تا هنگام مرگش در 807 ق / 1405 م، به مدت 29 سال، جهانى را با تهاجمات و یورشهاى مکرر خود و با خشونتى وصف ناپذیر، در هم کوبید و بنیان امپراتورى را گذاشت که بالافاصله پس از مرگش، انحطاط و زوال و تجزیه آن آغاز شد. بدین ترتیب فتوحات تیمور که به قیمت خونریزیهاى دهشتبار و ویرانیهاى بسیار به دست آمد، دیرى نپایید. قلمرو تیمور با ظهور دو طایفه ترکمان - قرا قویونلو و آق قویونلو - تجزیه و بعدها توسط دولت صفوى یکپارچه و متمرکز شد.
رفتار تیمور با شکست خوردگان :
تیمور بسیار خشن بود و موارد بسیار زیادی از قتل عام و خشونت هایش آورده شده است . اما تیمور علاوه بر آن ، بسیاری از هنرمندان و دانشمندان شهرهای فتح شده را به پایتخت خود یعنی سمرقند می آورد . مواردی زیادی از نقاشان برجسته و استادان معماری ، فقها و نظائر آن وجود داشته است که توسط تیمور به سمرقند آورده شده است . این موارد نقش فراوانی در تحولات بزرگ هنری و فرهنگی در عصر پس از تیمور داشته است .
شكست سلطان
بايزيد بسطامی از تيمور لنگ:
606 سال پيش در روز 28
ژوييه سال 1402 ميلادي تيمور لنگ فاتح تاتار در آنقره (آنكارا امروزي) ، در قلب
آناتولي سلطان بايزيد ايلدرم ، سلطان عثماني را به سختي شكست داد و او را به اسارت
گرفت. تيمور لنگ رئيس قوم تاتار خود را از بازماندگان چنگيزخان مغول مي دانست.تيمور
در جواني از اسب سرنگون شده و پايش شكست و به علت اينكه شكستگي پايش به خوبي مداوا
نشد ، لنگ مي زد و به همين دليل لقب تيمور لنگ را گرفت.
او يك مسلمان متعصب و يك فاتح بي رحم بود. تيمور ابتدا اففانستان كنوني و ماوراء النهر را فتح مي كند. سپس به مغولان يورت طلايي كه در روسيه مستقر بودند يورش برده و دست به كشتار آنها مي زند. مغولان براي فرار از كشتارهاي تاتارهاي تيمور وارد خاك اسلاوهاي مسكووي شده و به نوبه خود آنها را تحت فشار قرار مي دهند.
تيمور لنگ سپس با لشكريان خود به سلطان دهلي كه در شمال هند سلطنت مي كرد حمله كرده و لشكر سلطان دهلي را در روز 17 دسامبر سال 1398 ميلادي در منطقه پانيپات درهم مي شكند.
تيمور پس از غارت دهلي به سوي ايران حركت مي كند و در سر راه خود شهرها را ويران و غارت كرده و ميليون ها نفر از اهالي ايران را به قتل مي رساند.
سپس نوبت به بغداد و دمشق مي رسد تا شاهد وحشيگري هاي تيمور و تاتارهايش باشند.
تيمور پس از فتح بغداد پايتخت سابق خلفاي عباسي ، شهر را ويران كرده و مردم شهر را قتل عام مي كند و زنان و دختران و پسران جوان را به اسارت مي گيرد.
شهر دمشق توسط تيمور به آتش كشيده مي شود و ساكنانش به سرنوشت ساير شهرهايي كه توسط او فتح شده بودند ، دچار مي شوند.
تيمور پس از اين فتوحات متوجه منطقه آناتولي قلمروي سلطان عثماني بايزيد اول ملقب به ايلدرم مي شود. بايزيد اول سراسر آناتولي و بخش هاي وسيعي از اروپاي مركزي و بالكان امروزي را فتح كرده بود از قدرت فوق العاده اي برخوردار شده بود و ارتش قدرتمندي در اختيار داشت.
لشكريان تيمور علاوه بر تاتارها شامل سربازان ترك آسياي مركزي ، سيبري بودند و تيمور 50 فيل جنگي نيز داشت.
لشكريان سلطان بايزيد نيز از اقوام گوناگون تشكيل شده بود ، آنها نيز در فنون جنگي به مهارت لشكريان تيمور بودند اما در كشتار ، غارت ، تجاوز و چپاول هنوز به پايه آنها نمي رسيدند.
ستون اصلي لشكر بايزيد را يني چري ها و 40 هزار سوار صرب تشكيل مي دادند.
سرانجام دو لشكر در آنقره در مقابل يكديگر صف مي كشند و جنگ خونيني درمي گيرد كه علي رغم جنگاوري يني چري ها و سواركاران صرب لشكر بايزيد ايلدرم از لشكر تيمور لنگ شكست خورده و خود او به اسارت تيمور در مي آيد.
به اين ترتيب ، در روز 28 ژوييه سال 1402 ميلادي تيمور لنگ فاتح تاتار در آنقره سلطان بايزيد ايلدرم سلطان عثماني را به سختي شكست داد و او را به اسارت گرفت. رفتار تيمور مطابق هميشه نسبت به مغلوب بي رحمانه و ناجوانمردانه بود.
او بايزيد را مانند يك حيوان در يك قفس آهني زنداني مي كند و به عنوان يك غنيمت جنگي به همراه مي برد. بايزيد بر اثر آزار و ايذاي فراواني كه متحمل مي شود پس از 8 ماه اسارت در قفس آهني در روز 9 مارس سال 1403 ميلادي مي ميرد.
درپي مرگ بايزيد قلمرو اش تجزيه شده و پسرانش مدت 10 سال بر سر تصاحب سلطنت عثماني با يكديگر مي جنگند.
تيمور نيز عاقبت بهتري ندارد ، او بسوي شرق بازمي گردد و در روز 18 فوريه سال 1405 ميلادي در سن 70 سالگي جان مي سپرد ، بي آنكه فردي براي مرگ اين فاتح بي رحم كه ميليون ها نفر را به قتل رساند و شهرهاي آباد را به ويرانه تبديل كرد ، افسوس بخورد.
سرزمين هاي پهناوري كه تيمور فتح كرده بود تجزيه مي شوند و پسرانش مدتي سلطنت نواحي مختلف فتوحات پدري را در دست داشتند ، اما سرانجام سلطنت هاي آنها نيز منقرض مي شوند.
فتوحات ، غارت ها ، كشتارهاي تيمور لنگ براي ايجاد يك امپراتوري بزرگ بي نتيجه بودند و پس از مرگش اين امپراتوري نابود شده و به غير از شهر هرات چيزي براي بازماندگانشان باقي نماند ، مگر نام تيمور لنگ كه در تاريخ به عنوان يك فاتح خونخوار و بي رحم براي هميشه ثبت شد.
او يك مسلمان متعصب و يك فاتح بي رحم بود. تيمور ابتدا اففانستان كنوني و ماوراء النهر را فتح مي كند. سپس به مغولان يورت طلايي كه در روسيه مستقر بودند يورش برده و دست به كشتار آنها مي زند. مغولان براي فرار از كشتارهاي تاتارهاي تيمور وارد خاك اسلاوهاي مسكووي شده و به نوبه خود آنها را تحت فشار قرار مي دهند.
تيمور لنگ سپس با لشكريان خود به سلطان دهلي كه در شمال هند سلطنت مي كرد حمله كرده و لشكر سلطان دهلي را در روز 17 دسامبر سال 1398 ميلادي در منطقه پانيپات درهم مي شكند.
تيمور پس از غارت دهلي به سوي ايران حركت مي كند و در سر راه خود شهرها را ويران و غارت كرده و ميليون ها نفر از اهالي ايران را به قتل مي رساند.
سپس نوبت به بغداد و دمشق مي رسد تا شاهد وحشيگري هاي تيمور و تاتارهايش باشند.
تيمور پس از فتح بغداد پايتخت سابق خلفاي عباسي ، شهر را ويران كرده و مردم شهر را قتل عام مي كند و زنان و دختران و پسران جوان را به اسارت مي گيرد.
شهر دمشق توسط تيمور به آتش كشيده مي شود و ساكنانش به سرنوشت ساير شهرهايي كه توسط او فتح شده بودند ، دچار مي شوند.
تيمور پس از اين فتوحات متوجه منطقه آناتولي قلمروي سلطان عثماني بايزيد اول ملقب به ايلدرم مي شود. بايزيد اول سراسر آناتولي و بخش هاي وسيعي از اروپاي مركزي و بالكان امروزي را فتح كرده بود از قدرت فوق العاده اي برخوردار شده بود و ارتش قدرتمندي در اختيار داشت.
لشكريان تيمور علاوه بر تاتارها شامل سربازان ترك آسياي مركزي ، سيبري بودند و تيمور 50 فيل جنگي نيز داشت.
لشكريان سلطان بايزيد نيز از اقوام گوناگون تشكيل شده بود ، آنها نيز در فنون جنگي به مهارت لشكريان تيمور بودند اما در كشتار ، غارت ، تجاوز و چپاول هنوز به پايه آنها نمي رسيدند.
ستون اصلي لشكر بايزيد را يني چري ها و 40 هزار سوار صرب تشكيل مي دادند.
سرانجام دو لشكر در آنقره در مقابل يكديگر صف مي كشند و جنگ خونيني درمي گيرد كه علي رغم جنگاوري يني چري ها و سواركاران صرب لشكر بايزيد ايلدرم از لشكر تيمور لنگ شكست خورده و خود او به اسارت تيمور در مي آيد.
به اين ترتيب ، در روز 28 ژوييه سال 1402 ميلادي تيمور لنگ فاتح تاتار در آنقره سلطان بايزيد ايلدرم سلطان عثماني را به سختي شكست داد و او را به اسارت گرفت. رفتار تيمور مطابق هميشه نسبت به مغلوب بي رحمانه و ناجوانمردانه بود.
او بايزيد را مانند يك حيوان در يك قفس آهني زنداني مي كند و به عنوان يك غنيمت جنگي به همراه مي برد. بايزيد بر اثر آزار و ايذاي فراواني كه متحمل مي شود پس از 8 ماه اسارت در قفس آهني در روز 9 مارس سال 1403 ميلادي مي ميرد.
درپي مرگ بايزيد قلمرو اش تجزيه شده و پسرانش مدت 10 سال بر سر تصاحب سلطنت عثماني با يكديگر مي جنگند.
تيمور نيز عاقبت بهتري ندارد ، او بسوي شرق بازمي گردد و در روز 18 فوريه سال 1405 ميلادي در سن 70 سالگي جان مي سپرد ، بي آنكه فردي براي مرگ اين فاتح بي رحم كه ميليون ها نفر را به قتل رساند و شهرهاي آباد را به ويرانه تبديل كرد ، افسوس بخورد.
سرزمين هاي پهناوري كه تيمور فتح كرده بود تجزيه مي شوند و پسرانش مدتي سلطنت نواحي مختلف فتوحات پدري را در دست داشتند ، اما سرانجام سلطنت هاي آنها نيز منقرض مي شوند.
فتوحات ، غارت ها ، كشتارهاي تيمور لنگ براي ايجاد يك امپراتوري بزرگ بي نتيجه بودند و پس از مرگش اين امپراتوري نابود شده و به غير از شهر هرات چيزي براي بازماندگانشان باقي نماند ، مگر نام تيمور لنگ كه در تاريخ به عنوان يك فاتح خونخوار و بي رحم براي هميشه ثبت شد.
ماجرای تیمور لنگ و قتل عام مردم اصفهان
شهر
اصفهان از نظر آبادی و صنعت و هنر در مرکز فلات ایران برای کلیه کسانی که به ایران
هجوم می آوردند مورد توجه بود. تیمور دنبال بهانه ای بود که اصفهان را فتح کند.
تیمور
زمانی که در خراسان بود دچار یک نوع بیماری شد که پزشکان تشخیص دادند که این
بیماری در نتیجه گرمی مزاج است و تنها آبلیموی شیراز است که رفع این بیماری را می
کند. تیمور از این جهت نامه ای به شاه منصور از آل مظفر فرستاد و از او درخواست
کرد که چندین ظرف بزرگ آبلیموی شیراز به سرعت به خراسان بفرستد.
شاه
منصور در جواب تیمور نوشت: «من دکان عطاری ندارم که تو مرا تحقیر می کنی و خیال می
کنی که از نسل چنگیز هستی و من برای تو آبلیمو بفرستم. این کار خیال باطلی است.
اگر هم آبلیموفروش بودم برای تو نمی فرستادم.» در آن زمان آل مظفر بر کرمان،
شیراز، اصفهان و خوزستان فرمانروا بودند و مرکز حکومت آنان شیراز بود.
حاکم اصفهان عموی سلطان زین العابدین
پادشاه مظفر بود و نظر داشت که اگر تیمور به اصفهان حمله کند ما باید دروازه های
شهر را روی او باز کنیم ولی شاه منصور مظفری اعتقاد داشت که باید در مقابل تیمور
ایستادگی کرد. در آن موقع اصفهان دارای دیوار و برج و باروی محکمی بود که قطر آن
آن قدر پهن بود که یک گاری می توانست روی دیوار شهر حرکت کند.
تیمور
لنگ از راه همدان و گلپایگان خود را به سده اصفهان رسانید و در آنجا پس از کسب
اطلاعات وسیعی از وضعیت اصفهان شهر را از بهار سال 789 محاصره کرد. علمای شهر به
اتفاق حاکم شهر توافق کردند که از تیمور امان بخواهند و در عوض به او باج و خراج
بدهند تا شهر دچار قتل و کشتار نشود. در این موقع امیرمنصور مظفری برای جمع آوری
سپاه از طریق شیراز به خوزستان به ویژه دزفول رفت.
اما حاکم وقت به تیمور قول پرداخت باج
و خراج داد و سه هزار سرباز تاتار برای گرفتن باج و مالیات وارد منازل مردم اصفهان
شدند. یکی از اهالی اصفهان به نام «علی کچه پا» گروهی را دور خود جمع کرد و به
آنها گفت که به محض شنیدن صدای طبل در نیمه شب به همه سربازان تاتار حمله برده و
آنان را بکشید.
فردای
آن شب تیمور شنید که سه هزار سرباز او کشته شده اند، لذا دستور قتل عام صادر کرد و
برای آوردن هر سر از کشته شدگان بیست دینار جایزه تعیین کرد. سربازان تاتار آن قدر
با خود سر آوردند که تیمور دیگر نمی خواست پول بدهد و قیمت هر سر را به نیم دینار
رسانید.
لذا وقتی که تعداد سرها به هفتادهزار
نفر رسید، کشتار را متوقف کرد ولی بچه های یتیم زیادی در شهر به جا ماندند. تیمور
ابتدا مردم باقی مانده را وادار کرد که کشته شدگان تاتار را دفن کنند. در نزدیک
مسجد جامع اصفهان در یک منطقه مرتفع تمام بچه های کشته شدگان توسط یکی از بزرگان
شهر جمع آوری شدند.
امیرتیمور وقتی که به سمت کودکان نظر
کرد، پرسید که این نگون بختان خاک نشین کیستند آن مرد بزرگ گفت: کودکان بینوا
هستند که پدر و مادرشان به تیغ سربازان تو هلاک شده اند و تو به خاطر خدا به این
موجودات بی گناه رحم کن. تیمور چیزی نگفت و به آن سویی که کودکان بودند راند و
چنان نمود که ایشان را ندیده است. سواران از پی او شتافتند و بر آنان گذشتند و
کودکان را به سم اسبان کوفتند و خرد کردند و در زیر پای اسبان با خاک یکسان کردند.
پس از این قتل عام، تیمور با سپاهیان خود به سمت شیراز حرکت کرد. اهالی شهر دروازه
ها را گشودند در حالی که ملک منصور از آل مظفر در دزفول بود. او بعد از آنکه هر کس
از آل مظفر را که در شیراز اسیر نموده بود کشت به مردم صدمه ای وارد نکرد و شاعر
بزرگ شیراز یعنی حافظ را خواست و به او گفت که من قسمت بزرگی از جهان را به ضرب
شمشیر گشودم و هزاران شهر را ویران کردم تا پایتخت های خود را آباد و زیبا کنم و
تو آن را که سمرقند باشد به خال هندویی می بخشی.
خواجه فی البداهه جواب داد، ای سلطان
این بخشش های بی جا بود که مرا به این روزگار فلاکت بار انداخت. تیمور از این جواب
حافظ خوشش آمد و او را بخشید و انعامی به او داد. تیمور سپس به تعقیب بقیه سلاطین
آل مظفر روانه خوزستان شد و به اتفاق شاهرخ به جنگ شاه منصور رفت و او را کشت و با
کشته شدن او سلسله آل مظفر منقرض شد.
بالاخره تیمور بعد از این همه کشتار و
وحشیگری به اترار رفت و در آنجا مرد. او در مقبره ای به سال 1405 میلادی دفن شد که
تیمور قبلا دستور داده بود به صورت یک ساختمان مجلل بسازند و مادر او بی بی خانم
در آن دفن شده بود و بعدا عده دیگری از خاندان تیموری نیز در آن دفن شده بودند.
وقتی تیمور در آن مدفون شد، این مکان به گور امیر معروف شد.
حمله به منطقه افغانستان کنونی :
پس از آن برای خاتمه دادن به تاخت و تازهای آل کرت در ماوراءالنهر، که از عهد امیر قزغن و ملک معزالدین آغاز شده بود، لشکرکشی به نواحی هرات را لازم دید. با آنکه در این ایام ظاهراً ملوک کرت از در طاعت درآمده بودند، با این وجود ، تصرف آن نواحی را برای تحکیم موضع خود در ماوراء النهر امری ضروری می دید.به این ترتیب به بادغیس و هرات لشکر کشید و تمام آن نواحی را به تصرف خود درآورد «782 ق/1380 م». در هرات نیز، پس از ویران کردن حصار شهر، عده ای از بزرگان ولایت را به سمرقند کوچ داد . بطوریکه حتی دروازه های قدیم شهر را که به نقل میرخواند مورخ آن سرزمین : «مفرق به آهن و مزین به نقوش و کنایه بود» به شهر "کش" فرستاد.
تیمور جهانگیر :
حمله به منطقه افغانستان کنونی :
پس از آن برای خاتمه دادن به تاخت و تازهای آل کرت در ماوراءالنهر، که از عهد امیر قزغن و ملک معزالدین آغاز شده بود، لشکرکشی به نواحی هرات را لازم دید. با آنکه در این ایام ظاهراً ملوک کرت از در طاعت درآمده بودند، با این وجود ، تصرف آن نواحی را برای تحکیم موضع خود در ماوراء النهر امری ضروری می دید.به این ترتیب به بادغیس و هرات لشکر کشید و تمام آن نواحی را به تصرف خود درآورد «782 ق/1380 م». در هرات نیز، پس از ویران کردن حصار شهر، عده ای از بزرگان ولایت را به سمرقند کوچ داد . بطوریکه حتی دروازه های قدیم شهر را که به نقل میرخواند مورخ آن سرزمین : «مفرق به آهن و مزین به نقوش و کنایه بود» به شهر "کش" فرستاد.
تیمور جهانگیر :
تیمور فاتح بزرگی بود و تقریبا هیچگاه شکست نخورد و همه جهان پیرامونش را
فتح کرد. حتی سرزمینهای دور دستی مثل هند و بخشهایی
از سوریه و مناطق
شرقی ترکیه کنونی و مسکو پایتخت
روسیه کنونی از هجوم تیمور در امان نماندند. فتوحات پی در پی تیمور خود نشانگر
آگاهی عمیق او از امور رزمی و دقت زیاد او به امور تدارکاتی جنگ میباشند.
شیوهٔ تیمور در سرکوبی حاکمان مناطق بر تسلیم و ابقا استوار بود. حاکمی که
تسلیم میشد به عنوان حاکم دست نشانده در منصب خویش ابقا میگردید و اگر سرکشی میکرد
بشدت سرکوب و تنبیه میشد؛ مثلاً هنگامی که امیرولی (که بر حکومت گرگان و
استرآباد ابقا شده بود) سرکشی کرد تیمور به آن نواحی لشکر کشید و او را سرکوب کرد
پس از مرگ تیمور تمام سرزمینهایی که او فتح کرده بود (به استثنای خراسان
بزرگ که شامل ماوراءالنهر و بخش بزرگی از افغانستان فعلی و تمامی خراسان کنونی و
بخشی از سیستان میشد) به سرعت از تصرف جانشینان تیمور خارج شد.
این جهانگیری و نه جهانداری، بسیار ما را به تأمل فرا میخواند که چه عواملی سبب میشود تا یک سلسله براستی شکل بگیرد و باقی بماند و کدامین عوامل در عملکرد تیمور نبودهاست و چنین شدهاست. توانایی بسیار در فتح کردن و عدم توانایی بازماندگان در ادامه آن، به همین شکل در نادرشاه نیز مشاهده میشود و جای بررسی بیشتر و کاملتر دارد.
این جهانگیری و نه جهانداری، بسیار ما را به تأمل فرا میخواند که چه عواملی سبب میشود تا یک سلسله براستی شکل بگیرد و باقی بماند و کدامین عوامل در عملکرد تیمور نبودهاست و چنین شدهاست. توانایی بسیار در فتح کردن و عدم توانایی بازماندگان در ادامه آن، به همین شکل در نادرشاه نیز مشاهده میشود و جای بررسی بیشتر و کاملتر دارد.
روابط تیمور با
پادشاهان اروپا :
این نامه از قدیمیترین نامههای مهر دار فرمانروایان ایران است که در
آسیای صغیر و ۱۲ روز پس از شکست
تاریخی عثمانیها و اسارت سلطان بایزید ایلدرم نگاشته شده است. نامه لحنی دوستانه
دارد ولی پر از غلطهای نوشتاری است. و اصل آن بشماره ۹۳۷ در خزانه اسناد رسمی در پاریس بایگانی و مورخ بتاریخ سهشنبه ۱۸ مرداد ۷۸۱ غره
محرم سنهٔ ۸۰۵ هجری برابرماه اوت ۱۴۰۲ مسیحی) میباشد. نامهٔ تیمور توسط «فری جوآن مارحسیا مطران»
معروف به جان دوم کشیش بزرگ منطقهای که سلطانیه در مرکز آن قرار داشت و اصالتاً
از مردم ایتالیا و فرقهٔ فرانسیسکن بود فرستاده شد. وی در ژوئن ۱۴۰۳ به پاریس رسید.
قلمرو گورکانیان پیش از مرگ تیمور:
امیر تیمور پس از ۳۶ سال
فرمانروایی و کشورگشایی با بر جای گذاشتن قلمروی گسترده، در ۸۰۷ ه.ق در اُترار درگذشت. از وی ۳۱ پسر، نوه، نتیجه و نتیجهزاده باقی ماند از پسران او عمرشیخ و جهانگیر در زمان حیاتش
درگذشته بودند و میرانشاه و شاهرخ نیز چون مورد توجه پدر نبودند، به جانشینی
انتخاب نشدند و تیمور، پیر محمد
پسر میرزا جهانگیر را که در آن زمان والی کابل بود، به جانشینی خود برگزید . اما بهرغم علاقهای که سرداران سپاه تیمور نسبت به اجرای
واپسین خواست او مبنی بر جانشینی نوهاش پیرمحمد جهانگیر نشان میدادند، مجالی
برای اجرای این وصیت پیدا نشد.
سیاست تیمور در ادارهٔ شهرهای تسخیر شده، واگذاری حکومت هر ولایت به یکی از
اعضای خاندانش یا حکامِ محلیِ مورد اعتماد و قرار گرفتن خودش در رأس همهٔ امور بود. به نظر میرسد او این سیاست را از چنگیز تقلید میکرد. اما بر
خلاف چنگیز که پسرانش بلافاصله بعد از او، با جانشینی که او برگزیده بود کنار
آمدند و با حفظ اتحاد، از فروپاشی امپراتوری جلوگیری کردند، بازماندگان تیمور به
درگیری با هم پرداختند.
با اعلام خبر درگذشت تیمور، امیرزادگان و مدعیانِ سلطنت، که بیشتر از
نوادگانش بودند، بر سر جانشینی او به به مخالفت با یکدیگر پرداختند. منازعات
طولانی خانوادگی و درونی بین بازماندگان تیمور قلمرو وسیعی را که او با وجود آن
همه جنگ و شقاوت به هم پیوند داده بود تجزیه کرد.
ابتدا همراهان تیمور مرگ او را پنهان کردند. آنها طرح حمله به چین را بی
آنکه لغو نمایند، متوقف کردند و چون نوه تیمور که باید بنا به وصیتش جانشین او میشد
یعنی پیرمحمد فرزند میرزا جهانگیر در آن هنگام دور از پایتخت و در حدود غزنین بود،
موقتاً شخص دیگری را به نیابت از او جانشین تیمور کردند. این شخص نوه دیگر تیمور،
خلیل سلطان پسر میرانشاه بود که در آن هنگام با لشکر تیمور همراه و حاضر بود. این
اقدام هم نتوانست تمرکز را در خاندان تیمور حفظ کند و بهزودی با مخالفت
بازماندگان مواجه شد. بهتدریج این اختلافات طولانی شد و دامنه پیدا کرد. چنان که
در اندک مدتی، توطئهها و تحریکات، میراث عظیم تیمور را به حکومتهای مستقل و
متخاصم تبدیل کرد.
جانشینان تیمور:
میرانشاه و پسرش ابابکر در دیار بکر و عراق عرب حکومت داشتند. عمر، پسر
دیگر میرانشاه، حاکم آذربایجان و عراق عجم بود. پیرمحمد و رستم و اسکندر (پسران
عمرشیخ)، به ترتیب فارس، اصفهان و همدان را تحت فرمان داشتند. هریک از آنان میکوشیدند
تا با کمک امیران و لشکریان، هر چه زودتر سمرقند، تختگاه تیمور، را فتح کنند.
پیرمحمد که تیمور وصیت کرده بود جانشینش باشد در قندهار بود و نتوانست بهموقع
به سمرقند برسد. برخی از امیران تیمور، به بهانهٔ عملی کردن نقشهٔ لشکرکشی تیمور
به چین، خلیل سلطان پسر میرانشاه را که در تاشکند بود، بر تخت نشاندند . اما خلیل سلطان با مخالفت سایر امیرانِ قدرتمند تیمور، از جمله
امیرشاه ملک و امیرشیخ نورالدین و دیگر مدعیان حکومت روبرو شد. نخستین فرد از
خاندان تیمور که مخالفت جدّی خود را با او آشکار کرد، سلطان حسین، نبیرهٔ دختری
تیمور، والی ماورای سیحون بود اما نتوانست حمایت لشکریان را جلب کند و
ناگزیر به شاهرخ پیوست و سپس در هرات به دستور او به قتل رسید . شاهرخ در هرات خود را وارث تخت پدر نامید و به سبب اقتدار و
کفایتش توانست تا اندازهای بر دیگر مدعیان چیره شود. پیرمحمد در شیراز بر خلاف
برادرانش، حمایتش را از شاهرخ که ناپدریاش نیز بود، اعلام کرد[.
در همین زمان درگیری و کشمکش میان مدعیان حکومت، یعنی پسران عمرشیخ (رستم،
اسکندر، پیرمحمد و بایقَرا) و پسران میرانشاه (عمر و ابابکر و خلیل سلطان) آغاز شد. شاهرخ با اینکه بسیاری از امیران، همچون امیرشاه ملک و حاکمان
محلی، از او حمایت میکردند از درگیری مستقیم با افراد خاندانش اجتناب کرد و به
سروسامان دادن هرات مشغول شد.
از طرفی در تبریز، اصفهان، شیراز، کرمان و سبزوار بهسبب بیکفایتی خلیلسلطان
و درگیری مدعیان جانشینی، آشوب شده بود[. خلیلسلطان
پس از چهار سال حکومت در سمرقند و از بین بردن خزاین تیمور، گرفتار خدایداد حسینی،
والی ماورای سیحون شد. شاهرخ در ۸۱۱ ه.ق به ماوراءالنهر لشکر کشید، خدایداد را کشت و خلیلسلطان
را پس از رهایی به ری فرستاد و سمرقند را به اُلُغبیگ داد .
حکومت شاهرخ:
طی پانزده سال پس از درگذشت تیمور بهتدریج قدرت پسر او شاهرخ بر سایر
امیرزادگان و مدعیان تاج و تخت فزونی یافت و به خارج از مرزهای خراسان راه پیدا
کرد. در واقع نزاع اولیه بین مدعیان تاج و تخت تیمور که پس از مرگ وی قریب سی سال
طول کشید با چیرگی تدریجی شاهرخ بر تمامی قلمرو تیمور، دورانی هر چند کوتاه از ثبات
و امنیت را تجربه کرد.
شاهرخ پس از تسخیر مازندران در ۸۰۹ ه.ق،
ماوراءالنهر و مغولستان را در ۸۱۱ ه.ق،
بلخ و تخارستان را در ۸۱۲ ه.ق و خوارزم را
در ۸۱۵ تحت فرمانروایی خود درآورد. در ۸۱۷ ه.ق عراق عجم و فارس را از اسکندر گرفت و همانند تیمور حکومت
این نواحی را میان پسران و نوههایش تقسیم کرد. در این مدت بسیاری از مدعیان حکومت
از بین رفتند: عمر در ۸۰۹ ه.ق به دست برادرش
ابابکر کشته شد و ابابکر را ایدکو (والی کرمان) کشت، میرانشاه در ۸۱۰ ه.ق به دست قرایوسف ترکمان و پیرمحمد جهانگیر در ۸۱۱ ه.ق به دست وزیرش پیرعلی تاز به قتل رسیدند، خلیل سلطان هم
در ۸۱۴ ه.ق به مرگ طبیعی درگذشت .شاهرخ که توانسته
بود از سرزمینهای از هم گسیخته، قلمرو تقریباً یکپارچهای فراهم سازد با همسایگان
و رقیبانش روابطی دوستانه برقرار کرد چنانکه سفیرانی از چین، هند، شروان و دشت
قپچاق به دربار او آمد و رفت داشتند اما او
هیچگاه نتوانست قدرت تیموریان را در خارج از مرزهای ایران و ماوراءالنهر تثبیت
کند. شاهرخ با وجود کامیابیهایش در سامان دادن به امور داخلی و از بین بردن
رقیبان، پس از قدرت گرفتن ترکمانان قراقوینلو در آذربایجان، نتوانست اقتدار خویش
را در آنجا حفظ کند. با مرگ قرایوسف ترکمان در ۸۲۳ ه.ق، شاهرخ حدود یک سال تبریز را در اختیار داشت و سه بار
نیز به آذربایجان لشکر کشید که آخرین بار در ۸۳۹ ه.ق بود ولی با وجود این پیروزیها نتوانست آنجا را حفظ کند
و چون از بیم پسران قرایوسف، کسی حکومت آذربایجان را نمیپذیرفت ، شاهرخ مجبور شد
فقط به ذکر نامش در خطبههایی که در آذربایجان خوانده میشد، بسنده کند. وی در
اواخر عمر با شورشِ سلطان محمد، پسر بایسنقر و حاکم ری، مواجه شد و با وجود
بیماری، به تشویق همسرش گوهرشادآغا بیگم، در ۸۵۰ ه.ق به آنجا لشکر کشید. سلطان محمد گریخت و شاهرخ پس از ۴۳ سال سلطنت، در ری درگذشت. شاهرخ در سن هفتاد و دو سالگی و به سال ۸۵۰ ه.ق / ۱۴۴۶ م چشم
از جهان فروبست. شورش سلطانمحمد و مرگ شاهرخ، موجب تسریع در زوال این خاندان شد.
فرهنگ و تمدن تیموریان
ادوار و اعصار تاریخ ایران هریک ویژگیها و دلایل خاص اهمیت
خویش را دارند.آنچنانکه هیچیک را نمیتوان از نظر دور داشت و بخصوص در عرصهء
تحقیق نسبت بدان کوتاهی کرد.اما تحولات روزگاری که ما در آن به سر میبریم و
رویکردهایی که در زمینهء فرهنگ ظهور و بروز مییابند و اساسا ضرورتهایی که در
قلمرو پژوهشهای تاریخی چهره مینمایند،برای مدتی- کوتاه یا بلند-موضوعها یا ادوار
و اعصاری از تاریخ پرفراز و نشیب این مرز و بوم و گسترهء فرهنگ و ادبیات آن را
مد نظر قرار میدهد و توجهی بیشتر را به خود معطوف میسازد.از جمله در سالهای
اخیر تاریخ عصر تیموریان توجه صاحبنظران و محققان را به این دوره از تاریخ ایران
برانگیخته و برپایی سمینارهایی را نیز به دنبال آورده است.لذا این شماره از کتاب
ماه تاریخ و جغرافیا به عصر تیموریان اختصاص داده شده است و امید است بتوانیم در
شمارههای آینده،برای دیگر ادوار تاریخ ایران نیز ویژهنامههایی داشته باشیم.
در روزهای 28 و 29 شهریورماه سال 1375 نشستی با عنوان«کنگرهء
بین المللی مطالعات ایرانی، ویژه ادب و هنر در دورهء تیموری»با همت سازمان فرهنگ
و ارتباطات اسلامی و همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد.در این کنگره
تعدادی از اساتید و محققان ایرانی،هندی،ازبکستانی، تاجیکستانی و ترکمنستانی،همچنین
دیپلماتهایی از کشورهای ازبکستان،هند،گرجستان و ایران حضور داشتند.این کنگره اولین
نمونه از نوع خود در سالهای پس از انقلاب بود و هرچند کاستیهایی داشت،اما در
مجموع تلاش دستاندرکاران و مسئولان برگزاری آن قابل تقدیر و توجه است.سخنرانیها
نیز اغلب دارای محتوای علمی شایان توجهی بود منتهی بایستی توجه داشت برپایی این
کنگره و کنگرهء سامانیان که در شهریورماه 1378 در مشهد برگزار شد و نیز کنگرهء
احتمالی صفویان یا هر کنکرهء مشابه دیگری برای ما نکات قابل توجه بسیار دارد.
کنگرهء تاریخ و تمدن تیموریان هم نوعی انفعال و هم به نحوی
فقدان یک استراتژی در امر پرداختن به تاریخ از جانب ما را نشان میدهد اگر از
کنگرههای متعددی که در خارج ایران دربارهء مسائل کلی و جزئی تاریخ ایران به
وسیله مجامع خاورشناسی و ایرانشناسی و نیز موسسات تحقیقاتی و دانشگاههای خارجی
برگزار میشود یا طرحهایی که نهادهای بین المللی مانند یونسکو در مورد تاریخ بشر
و تاریخ آسیای میانه بر پا میدارند فعلا صرفنظر کنیم و صرفا اقدامات داخلی را مد
نظر قرار دهیم کارنامهای پربار را پیش روی خود نخواهیم داشت.
قبل از هر چیز لازم است توجه داشت که در این عرصه حضور
دانشگاهها که میتوانند نقش اصلی را در هدایت علمی جامعه داشته باشد،بسنده نبوده
است و-هرچند با کمبودها و کاستیهایی-وزارت فرهنگ و ارشاد،دفتر مطالعات سیاسی و
بین المللی وزارت امور خارجه و دفتر فرهنگ و ارتباطات اسلامی که ماهیتا نهادهایی
سیاسی و فرهنگی یا مذهبی هستند فعالتر بودهاند.حال آنکه ما دارای سرمایههای
مادی،معنوی و انسانی بسیار ارزشمندی در این زمینهها هستیم.
نکتهء حائز اهمیت دیگر توجه به
رویکرد جمهوریهای آسیای میانه به چنین سوابق تاریخی و فرهنگی است.به عنوان مثال
بحث دربارهء تیموریان در سالهای اخیر از آن رو مورد توجه قرار گرفت که ازبکستان
پس از کسب استقلال اهتمامی خاص بدان نشان داد.سایر جمهوریهای آسیای میانه،همچون
ترکمنستان،قزاقستان،قرقیزستان و تاجیکستان نیز به محض کسب استقلال،در همان اوایل
تجدید حیات فرهنگی و سیاسی خویش بدین ضرورت وقوف یافتند که نیل به هویتی فرهنگی و
تاریخی در فرایند استقلال برایشان اهمیتی اساسی دارد.لذا تلاشهایی پیگیر و فشرده
که از شتابزدگی نیز بدور نبود،در رجوع به گذشتهء تاریخی و فرهنگی آسیای میانه و گزینش
عصری یا فرهنگی یا شخصی به عنوان شاخصه و شاکلهء اصلی هویت ملی صورت گرفت.
علم و
دانش در زمان تیموریان
تیمور با اینکه بسیار خونریز بود ولی به دانش
و هنر علاقه نشان میداد. از اینرو هنرمندان و صنعتگران از کشتارهایش در امان
بودند. فرزندان او نیز سیاست بنیانگذار دودمان تیموریان را پی گرفتند ازجمله میتوان
به راه اندازی رصدخانه، مسجد و مدرسه اشاره کرد. هنر نگارگری یا نقاشی ایرانی و
نیز خوشنویسی در این دوره از تاریخ ایران به شکوفایی قابل توجهی دست یافت. شاهرخ پسر تیمور
پیرو جدی علوم و صنایع بود و مسجد گوهرشاد و حرم علی بن موسیالرضا که زیارتگاه
شیعیان است از اوست. پسر شاهرخ، الغبیگ فرمان داد زیجی (زیج یا زیگ، جدول یا
کتابی است برای تعیین احوال و حرکات ستارگان) ترتیب دادند. برادران الغبیگ یعنی
بایسنقر میرزا و تاحدی برادر او ابراهیم میرزا که نوه تیمور بودند خود از
خوشنویسان طراز اول و از حامیان هنری مهم در تاریخ ایران بهشمار میروند. خلیل
نوهٔ تیمور که هیچگونه شباهتی به وی نداشت، کوشش کامل به رفاه و خوشبختی کشور
معطوف داشت و خدماتی به دانش و ادب کرد. حسین بن بایقرا نیز حامی علوم و ادبیات
بود. ابوسعید پادشاه توانا، با کفایت، هنردوست این خاندان نیز خود هنرمند بود. او
پیرو صوفیگری و اهل عرفان بود و مشایخ صوفیه را گرامی میداشت و بعد او بود که
خاندان تیموریان به صوفیگری روی آوردند. دورهٔ تیموریان به رغم نابسامانی و منازعات داخلی و
درگیری امیران این خاندان با ترکمانان قراقوینلو، دوره رونق فرهنگ، ادبیات، تاریخ،
ریاضی و نجوم بود. دربارهای هرات، سمرقند، شیراز، تبریز و اصفهان بهسبب هنرپروری
و هنرمندی فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود . اختلاف مهم دیگر در
شیوهٔ حکومتی تیمور با بازماندگانش، نحوهٔ واگذاری بخشهای حکومت بود. فرمانروایان
تیموری با اینکه خود را سلطان مینامیدند و قدرت مطلقهای برای خود قائل بودند،
چون اقتدار تیمور را نداشتند، برای تثبیت قدرت و حفظ قلمروشان، بهحمایت لشکریان
نیاز داشتند و چون خزاین حکومتی بر اثر درگیریها و اوضاع نابسامان داخلی تهی شده
بود، مجبور به دادن سُیورغال به امیران و حاکمان محلی شدند. در اواخر دوره
تیموریان این نوع بخشش به علما و هنرمندان و شاعران نیز تعلق گرفت که نه فقط قدرت
حاکمان و امیران لشکری را افزایش داد بلکه موجب فقر و نابسامانی اجتماعی و تضعیف
قدرت فرمانروایان تیموری و زوال این خاندان نیز شد .پاره ای از
زیباترین نقاشی ها ، ریشه در مکتب هرات دارند که بطور کامل با حمایت شاهزاده های تیموری در شهر هرات شکل گرفت و استاد بزرگ نقاشی یعنی کمال الدین بهزاد برخاسته از چنین مکتبی است . خطوط زیبای فارسی نظیر خط نستعلیق در دوره جانشینان تیمور شکل گرفت و آخرین مراحل تکاملی اش را
در این دوره طی نمود . پاره
ای از زیباترین آثار معماری ایرانی در این دوره به وجود آمد که از آن جمله می توان
به مسجد
گوهرشاد در
شهر مشهد و در کنار بارگاه امام رضا علیهالسلاماشاره نمود . این
مسجد که با حمایت گوهرشاد همسر شاهرخ تیموری ساخته شده است ، یکی از درخشان ترین
آثار معماری ایرانی است . در گوشه ای کتیبه های این مسجد و در سمت ایوان مقصوره آن ، کتیبه ای از بایسنقر میرزا از شاهزادگان تیموری وجود دارد که خود از خطاطان بزرگ عصر خویش
بود .
تيمور و فرهنگ:
تيمور و فرهنگ:
او با وجود جنگهاي بيپايان خود به
مسائل علمي و فرهنگي هم توجه داشت. او در طول سالهايي كه جنگ ميكرد با دانشمندان
سرزمينهاي مختلف برخورد و ملاقات داشت. مباحثه تيمور با اين دانشمندان نشان ميداد
كه او از برخي علوم اطلاع كافي داشت. هر چند بر خلاف عده زيادي از پادشاهان به
شعر و شاعري علاقه اي نشان نميداد. او مسلمان بود و به سادات و عالمان دين احترام
ميگذاشت. به هر سرزميني ميرسيد سراغ سادات و علما را ميگرفت و در گفت و گوهاي
علمي و ديني آنان شركت ميكرد. در هر شهر تيمور مدرساني را تعيين كرد تا در مدرسهها
و مسجدها به مردم مسائل علمي، ديني و شرعي را آموزش دهند. به پيران و صوفيان هم
توجه داشت. به آنها اعتقاد زيادي نشان ميداد و در كارهاي مهم زندگي خود، پيش
آنها ميرفت و از آنها اجازه و كمك ميخواست. گذشته از اينها بارها به ديدار پيران
طريقت رفت و به آنان كمك مالي كرد. در بنا كردن و تعمير خانقاه صوفيان كوشيد و
زمينهايي را براي خانقاه وقف كرد.
گفتهاند كه تيمور تاريخ جنگهاي خود را
در كتابي به نام «تزوكات تيموري» يا «واقعات تيموري» نوشته.
اين كتاب دو قسمت دارد: در يك قسمت تاريخ
جنگها و كارهايش را شرح داده و در قسمت ديگر به توضيح راه و روش خود درحكومت
پرداخته است.
تيمور حملهاي كه به چين داشت و با شعار
جهاد بر ضد كافران «فتا» درگذشت. او سپاه عظيمي را تشكيل داد و به طرف چين به راه
افتاد.سرانجام در روز دهم شعبان بيمار شد. بيماريش روز به روز بدتر شد. پزشكش فضل
الله تبريزي هم گفت كه نميتواند كاري كند. سرانجام در شب چهارشنبه 17 شعبان در
«اترار» ديده از جهان فرو بست. و جسدش را در تابوتي از جنس آبنوس گذاشتند و
سرداران آن را برداشتند. جسد تيمور در مدرسهاي كه نوه او محمد سلطان در آن دفن
شده بود به خاك نهاده شد. او 36 فرزند و نوه و نبيره پسر، 17 فرزند و
نوه دختر داشت.
هنر در دوران تیموریان
دورهٔ تیموریان ۷۷۱ – ۹۱۱ ه.ق/۱۳۷۰ - ۱۵۰۶ م) به
رغم نابسامانی و منازعات داخلی و درگیری امیران این خاندان با ترکمانان قراقوینلو، دوره رونق فرهنگ، هنر، ادبیات، تاریخ،
ریاضی و نجوم بود. دربارهای هرات، سمرقند، شیراز، تبریز و اصفهان بهسبب هنرپروری و هنرمندی
فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود.
تیمور با اینکه بسیار خونریز بود ولی به دانش و هنر علاقه
نشان میداد. از اینرو هنرمندان و صنعتگران از کشتارهایش در امان بودند. فرزند
او شاهرخ و نوههایش الغبیگ، بایسنقر میرزا و ابراهیم
میرزا نیز این سیاست را پیگرفتند. هنر نقاشی و خوشنویسی در دوره تیموری به شکوفایی قابل
توجهی دست یافت.
فرمانروایی شاهرخ را سرآغاز یک عصر جدید
و تجدید حیات در بعضی از انواع هنر معرفی کردهاند. توفیق شاهرخ در تسخیر
تمامی قدرت در هرات و توجّه وی و پسر هنرمند و هنرپرورش بایسنقر به هنر، بسیاری از
هنرمندان را از اقصی نقاط ایران به هرات کشاند و سبب شد که مراکز مهم پیشین اهمیت و اعتبار
خود را از دست بدهد و در مرتبهای نازلتر قرار گیرد. شاهرخ به همراه پسرش
بایسنقر حامی و بانی شکلگیری مکتب هرات از سبکهای مهم هنری در ایران بود و در
تحت حمایت او نقاشان، خوشنویسان، تذهیبکاران را در هرات گردآورد تا برای وی ظریفترین آثار هنری
را در خط،تذهیب، جلدسازی و صحافی به وجود آوردند.[۵] کانون هنری بایسنقر در هرات بهنام دارالصنایع
کتاب سازی معروف بود و کتابهای پدیدآمده در این دوره شامل نفیسترین
مینیاتورها و استادانهترین خوشنویسیها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی
گشتهاند.
بازیل
گری معتقد است: "شاید شدت عملهای شاهرخ در رعایت شریعت اسلامی بود که
او را به حمایت از تهیه کتابهایی به غیر از شعر و داستانسرایی وا میداشت. از
کتابهای خطی یافت شده در دوران او معلوم میشود که او هرگز بهترین نقاشان را برای
کتابخانه خود از هرات و سایر جاها جذب نکرد و از طرف دیگر او حامی بزرگ محققین بهخصوص
مورخینی مانند حافظ ابرو و عبدالرزاق بودهاست. گفته میشود او
کتاب جامعالتواریخ تالیف خواجه
رشیدالدین فضلالله را که در شرف نابودی بود نجات داد. در کتابخانه او بهجای خلق آثار جدید
بیشتر به تکثیر کتابهای قدیمی میپرداختند و به نوعی کمیت بر کیفیت میچربیده
است."
در عهد سلطنت شاهرخ هرات که پایتخت دولتش
بود، کانون درخشان هنر و ادب عصر محسوب میشد. وجود مولانا قوام الدین شیرازی، آن مهندس معمار نابغه و بی مانند که در
آن ایام در هرات، به وی و همسر هنر پرورش گوهر شاد آغا، این فرصت و امکان را میداد
تا مساجد، مدارس، و ابنیه عالی در قلمرو قدرت خویش بنا کنند. مسجد گوهرشاد در مشهد و در کنار حرم علی بن موسیالرضا و مسجد جامع
گوهرشاد در هرات، از درخشانترین آثار معماری این عصر، مدیون طرح و تفکر قوام
الدین شیرازی و آن ملکه هنر پرور عصر بود، که هنوز همچنان باقی است.
به سعی و تشویق شاهرخ، کتابخانهای عظیم
نیز در هرات به وجود آمد که جامع تعدادی از نفایس آثار بود. به علاوه بعضی
هنرمندان عصر همچون عبدالقادر مراغی استاد موسیقی،مولانا
خلیل مصور استاد نقاشی، یوسف
اندکانی استاد آواز، از همان ایام، در دربار هرات، نام شاهرخ را پر آوازه
ساختند.
پارهای از زیباترین نقاشیها، ریشه در
مکتب هرات دارند که بطور کامل با حمایت شاهزادههای تیموری در شهر هرات شکل گرفت و
استاد بزرگ نقاشی یعنی کمال الدین بهزاد برخاسته از چنین مکتبی است. خطوط زیبای
فارسی نظیر خط نستعلیق در دوره جانشینان تیمور شکل گرفت و آخرین مراحل تکاملی اش
را در این دوره طی نمود. همچنین پارهای از زیباترین آثار معماری ایرانی در این
دوره به وجود آمد که از آن جمله میتوان به مسجد گوهرشاد در شهر مشهد و در کنار
حرم علی بن موسیالرضا اشاره نمود. این مسجد که با حمایت گوهرشاد همسر شاهرخ
تیموری ساخته شدهاست، یکی از درخشانترین آثار معماری ایرانی است. در گوشهای
کتیبههای این مسجد و در سمت ایوان مقصوره آن، کتیبهای از بایسنقر میرزا پسر
شاهرخ وجود دارد که خود از خطاطان بزرگ عصر خویش بود.
معمارى:
در نيمهٔ دوم سدهٔ هشتم هجري،
تيمور به ايران حمله کرد و سمرقند را پايتخت خود قرار داد. وى طرفدار ساختمانهاى
زيبا و عظيم بود. معمارى اين دوران ادامهٔ سبک ايلخانى محسوب مىشود. در اين دوران
هنر ايران به شکوه ديگرى دست يافت. تيمور براى ايجاد بناهاى عظيم و باشکوه در
سمرقند، از نقاط مختلف معماران، کاشىکاران و هنرمندان ديگر را به سمرقند گسيل
داشت. بخش اعظم آثار معمارى دورهٔ تيمورى امروزه از
بين رفته است. از جمله بناهاى اين دوران، کاخ عظيمى است که تيمور در زادگاهش ”کش“
بنا کرد. بناى باشکوه ديگر مسجد بىبىخاتون در سمرقند است که در سال ۷۷۷ هجرى شمسى آغاز شده؛ اين مسجد هماکنون ويران است. آرامگاه
تيمور بناى ديگرى است که هنوز از آثار ارزشمند معمارى تاريخى سمرقند است. تيمور
بيشتر به خراسان شمالي، يعنى سرزمينهاى جيحون، مرو، سمرقند، بخارا، توجه داشت و
در محدودهٔ ايران آثار قابلتوجهى باقى نيست. هنر اين بخش از ايران بزرگ که امروزه
بعنوان آسياى ميانه شناخته مىشود، هنرى است ايراني؛ که پايههاى آن توسط سامانيان
و خوارزمشاهيان ريخته شد، و در دورهٔ سلجوقى مسير کمال را پيموده و در دورهٔ تيمور
و تيموريان توسط هنرمندان شيراز و اصفهان به اوج کمال رسيده است. پس از مرگ تيمور در ۷۸۴
هـ . ش و به تخت نشستن شاهرخ، ايران خاورى يا بهعبارتى تمام خراسان و کابل و هرات
به تصرف وى در آمد . مدرسهٔ خرگرد بنايى بىنظير و يکدست است که در ۸۲۳ بهپايان رسيد. بناى ديگر اين دوره بعقه شمسالدين در يزد است
و نيز تربت شيخ جام و مسجد کالى تربت جام. از بناهاى مهم اين دوران مسجد گوهرشان
است که بزرگترين بناى تاريخى دوران شاهرخ بشمار مىآيد، که در سال ۷۹۷ هـ در مشهد و در جوار حرم مطهر حضرت على بن موسىالرضا (ع)
بنا شده است. بهترين طراحان و صنعتگران غرب و مرکز و جنوب
ايران به خدمت تيموريان در آمدند و شرق و شمال ايران را از نظر معمارى غنى کردند
نقاشى:
|
|
|
|
|
|
|
|
|
برجستهترين مشخصه سبک جديد
نقاشى دوره تيمورى مفهوم جديد از فضاست. در نگارگرى افق در بالا قرار داشت و پهنههاى
گوناگون و مختلفى در آن شکل مىگرفت. اين مسأله باعث مىشد که تراکمها با تنوع
بيشتر و فضاسازى زياد نقاشى شوند. در دوران تيموريان يکى جريان بغداد بود که در
رأس آن جنيه سلطانى قرار داشت و مدرسهٔ ديگر، مدرسهٔ تبريز بود که اين دو مدرسه در
اواخر سدهٔ هشتم هـ . ق در اوج شهرت بودند. مدرسهٔ تيمورى در سمرقند سومين جريان
بود با آثار مصور و کتب نجومى و ديوان اشعار جواجوى کرماني، حافظ و نظامى است؛
بويژه داستان هماى و همايون خواجوى کرمانى که به خط مير على تبريزى و نگارگرى جنيه
سلطانى است. در آثار اين دوره رنگها تند و ناب هستند. در
حالىکه نقاشان شيراز در اکثر مواقع محدوديتهاى تحميلى حاشيه نگاره را پذيرفته
بودند، جنيه نقاش اين محدوديت را در آثار خويش درهم شکست. نقاشى او سرتاسر سطح
صفحه را با منظرهسازى مىپوشاند. در مرکز زمينه هم پيکرهها قرار مىگرفتند. اين
نوع نقاشى ژرفانايى از بالا را بازتاب مىداد. از نقاشىهاى ديوارى
اين دوره چيزى باقى نمانده؛ اما در منابع تاريخى توصيفات مفصلى در اين باره وجود
دارد.
مکتب شيراز با اتکا به سبک
متقدم تيمورى و با حمايت سلطان ابراهيم شيوهاى را در نقاشى بوجود آورد که از
مشخصات آن رنگهاى شاد و روشن، ترکيببندىهاى ساده، چهرههاى مات و دهانهاى کوچک
و سرها بيضوى و کشيده هستند. از نمونههاى اين سبک گلچينى است که براى بايسنقر
ميرزا مرکب از سى و دو نگاره در ۸۲۳
هجرى تهيه شده و نيز شاهنامهاى که براى سلطان ابراهيم تهيه شده است.
با روى کار آمدن شاهرخ فرزند تيمور،
هرات پايتخت قرار گرفت و هنرمندان به هرات روى آوردند. در دوران شاهرخ تأثير شيوههاى
چينى رو به فزونى گذاشت و عنصر ايرانى و چينى باهم اخت شدهاند. در زمان بايسنقر
فرزند شاهرخ هنرهاى نگارگرى و تجليد و بطورکلى هنرهاى ترسيمى به اوج خود رسيد و
مکتب هرات بزرگترين مرکز فرهنگى و هنرى زمان خود شد و بهزاد نقاش چيرهدست اين
دوران با سبکى بالاتر از همه در نگارههايى جلوهگر شدهاند. بهزاد نخستين هنرمندى
است که آثارش را امضاء کرده است و مورد تقليد هنرمندان بسيارى قرار گرفت. سنتهاى
او به نام قوانين هنر نقاشى تثبيت مىشود.
سفالگرى، فلزکارى، حکاکى و
حجارى:
از دوره متقدم تيمورى هيچ نوع مرکز
توليد سفالينه شناخته نشده است، اما اطمينان حاصل شده که پايتختهاى تيمورى يعنى
مشهد و هرات در خراسان، بخارا و سمرقند در آسياى مرکزى داراى کارگاههاى بزرگى
بودهاند که غير از کاشىهاى زيبا براى تزئين ساختمانها، سفالينه هم توليد مىشده
است. در دوران تيمور و پس از آن معرق کاشى زيباترين
شاهکارهاى خود را آفريد، که مسجد گوهرشاد مشهد نمونهٔ کامل و با ارزش آن است. از دوران تيمورى آثار چندان بااهميتى در زمينهٔ فلزکارى برجا نمانده
است. در اين دوران قالبهاى قبل از تيموريان بار ديگر توليد شد ولى خشنتر و
ناپختهتر شد. از اشياء باقيمانده که نمايانگر ذوق و سليقه دوره نخستين تيمورى است
اشياء سنگينى باقى مانده با شکل ساده و منسجم و در اندازهٔ بزرگ. نوع ديگر نيز کار
مىشده که در تزئين درها و اثاثيه خانه بکار مىرفته و بهشکل الواح تزئينى مشبککارى
شده است. از طريق نگارهها مىتوان دريافت که در اين دوره جواهرکارى روى سنگ انجام
مىشده است و در وسايل منزل از سنگ استفاده مىشده؛ از اين دوران سلاحهاى زيادى
بدست آمده که با مهارت و استادى ساخته شدهاند. با روى کار آمدن شاهرخ
فرزند تيمور، هرات پايتخت قرار گرفت و هنرمندان به هرات روى آوردند. در دوران
شاهرخ تأثير شيوههاى چينى رو به فزونى گذاشت و عنصر ايرانى و چينى باهم اخت شدهاند.
در زمان بايسنقر فرزند شاهرخ هنرهاى نگارگرى و تجليد و بطورکلى هنرهاى ترسيمى به
اوج خود رسيد و مکتب هرات بزرگترين مرکز فرهنگى و هنرى زمان خود شد و بهزاد نقاش
چيرهدست اين دوران با سبکى بالاتر از همه در نگارههايى جلوهگر شدهاند. بهزاد
نخستين هنرمندى است که آثارش را امضاء کرده است و مورد تقليد هنرمندان بسيارى قرار
گرفت. سنتهاى او به نام قوانين هنر نقاشى تثبيت مىشود.
خوشنويسى و تجليد:
هنر گجبری
دوره تیمور:
دوره تیموری عصر بوجود آمدن رسمی بندی و کاربندیهایی از قالبهای گچی ارزشمند و به تحول
رسیدن هنر گچبری از نقوش گوناگون بخصوص اسلیمی و انواع خطهای گوناگون میباشد. به
طور کلی در هنر گچبری این دوره از هنرهای دیگر چون هفت
قلم خط از انواع کوفی به نامهای کوفی
پیرآموز، کوفی
مشجًر، کوفی
مزهّر، کوفی
گره دار، کوفی
مشبک،کوفی
تصویری و تعدادی دیگر کوفی در آثار ادوار اسلامی نهایت استفاده شدهاست. همچنین
خطهای ( محقق، نسخ، ثلث، رقاع، تعلیق، و نستعلیق) با هنر آفرینیهای فراوان و در مواردی
از شاخههای این خطها بخصوص خط
معقلی در هنر گچبری آثار ایران بهره فراوان گرفته شدهاست. از آثار فراوان این دوره میتوان
به مقرنس
بندیهای گچی ارزشمند سر دربمسجد میدان کاشان، قطار
بندیهای گچی مدرسه خرگرد در خواف و خطهای بسیار جالب گچبری بقعه
شیخ احمد جام در تربت جام و بقعه سید رکن
الدین در یزد و بسیاری دیگر اشاره داشت.
سلسله دودمان تیموریان:
امیران و کسان خاندان تیموری و سالهای حکمرانی آنها از اینقرارند:
تیمور (۷۷۱ – ۸۰۷ ه. ق) (۱۳۷۰ - ۱۴۰۵ م.)
خلیل سلطان (۸۰۷ – ۸۱۲ ه. ق.) (۱۴۰۵ - ۱۴۱۰ م.)
شاهرخ (۸۰۷ – ۸۵۰ ه. ق.) (۱۴۰۵ - ۱۴۴۷ م.)
بایسنقر میرزا
الغ بیگ (۸۵۰ – ۸۵۳ ه. ق.) (۱۴۴۷ - ۱۴۴۹ م.)
عبداللطیف (۸۵۳ – ۸۵۴ ه. ق.) (۱۴۴۹ - ۱۴۵۰ م.)
عبدالله (۸۵۴ – ۸۵۵ ه. ق.) (۱۴۵۰ - ۱۴۵۱ م.)
سلطان ابوسعید (۸۵۵ – ۸۷۳ ه. ق.) (۱۴۵۱ - ۱۴۶۹ م.)
سلطان حسین بایقرا در هرات (۸۶۲ – ۹۱۱ ه. ق.)
(۱۴۷۰ - ۱۵۰۶ م.)
سلطان احمد (۸۷۳ – ۸۹۹ ه. ق.) (۱۴۶۹ - ۱۴۹۴ م.)
سلطان محمود (۸۹۹–۹۰۰ ه. ق.) (۱۴۹۴ - ۱۴۹۵ م.)
دورهٔ هرج و مرج (۹۰۰ تا ۹۱۱ ه. ق) (۱۴۹۵ - ۱۵۰۶ م.)
این سلسله بهدست امرای شیبانی منقرض شد
منابع و مأخذ
1- ابن عربشاه ؛ زندگی شگفت اور تیمور ؛
ترجمه محمد علی نجاتی ؛ چاپ سوم ، تهران : انتشارات علمی و فرهنگی ، 1365
2- پژوهش از دانشگاه کمبریچ ؛ تاریخ
ایران دوره تیموریان ؛ ترجمه یعقوب اژند ، تهران : جامی ، 1379
3- شامی ، نظام الدین ؛ ظفرنامه شامی ؛
بامقدمه و کوشش پناهی سمنانی ، تهران : نشر بامداد ، 1363
4- عبدالرزاق سمرقندی ، کمال الدین ؛ مطلع
سعدین و مجمع بحرین ؛ به اهتمام عبدالحسین نوایی ، ج1 ، ، تهران
:پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، 1383
5- کلاویخو ؛ سفرنامه کلاویخو ؛
ترجمه مسعود رجب نیا ؛ چاپ دوم ، تهران : انتشارات علمی و فرهنگی ، 1366
6- میرجعفری ، حسین ؛ تاریخ تیموریان و
ترکمانان ؛ چاپ دوم ، تهران : سمت ، 1379
9- بریون، مارسل، منم تیمور جهان گشا،
ترجمه ذبیح الله منصوری، کتابخانه
مستوفی، تهران ۱۳۷۴
10 - اسماعیلی، امیر، جهان گشایی
تاریخ، تیمور فاتح، انتشارات شقایق، تهران ۱۳۶۹
No comments:
Post a Comment