مقدمه
انسانها هنر را برای تسکین خود برگزیدهاند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر
هنری در هنر مایه آرامش میجویند .آنچه در هنر به نظر اصل است ، زیبایی است . هرچند در هرزمانی
زیبایی را به شکلهای مختلفی درک میکنند.بعضی هنر را آینه واقعیتهای موجود درجهان از طبیعت تا زندگی
آدمها به حساب میآورند .یعضی زمانی نام هنر را بر چیزی میگذارند که سازنده اش با آن
احساس آرامش کند و آنچه در نظر دارد به تمامی بیان کرده باشد .بعضی میگویند
؛ اگر مخاطب به درستی نفهمد که هنرمند چه میگوید ، اثر چه ارزشی میتواند داشته
باشد .بعضی از شکل
اثر حرف میزنند که اگر اثر هنری از قواعد و شکل درست هنر پیروی نکند ، یک اثر
هنری خلق نکرده است .اما اکنون همه
این گروهها بعد از قرنها بحث میدانند که اثر هنری درواقع همه اینهاست . و تک تک
این گروهها حق دارند ولی بدون بقیه ناقص هستند . بسته به آنکه هنرمند چه ابزاری را برای بیان هنرش انتخاب کند ،
هنرها شاخههای مختلفی را تشکیل دادهاند.همچنان که باید بدانیم بعضی سخنها را فقط با بعضی ابزارها میتوان
گفت . مثلا شاید هیچوقت نتوانیم ،صرفا از روی یک شعر حافظ یک فیلم سینمایی بسازیم ، زیرا حافظ با دقت مطلبی را انتخاب کرده که صرفا با شعر بیان میشود . د
راین صورت این اثر برای همیشه بصورت یک شعر باقی است و هیچکس خود آنرا به زبان
دیگر درنمیآورد