888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888
شـاه محمود سـدوزائی روزی شـاه زمان را کور سـاخت و در بالاحصار در محبس انداخت، قریب چهار سـال از این واقعه گذشـت تا روزی شـاه شـجاع در همین بالاحصار شـاه محمود را بجای شـاه زمان محبوس سـاخت و برادر عینی خود را که پیر مرد نابینایی بیش نبود آزاد سـاخت. بین این دو روز یعنی جریان تقریباً چهار سـال یک سـلسـله جنگها میان شـاه محمود و شـاه شـجاع الملک با میان قوا و سـراداران ایشـان بوقوع پیوسـت که در تاریخ بنام جنگ های باسـول، اشـپان، کوژک، ارغسـتان، قلعهءقاضی، بالاحصار شـهرت دارد. در طی این جنگها طبعاً گاهی یکی و گاهی دیگری چربی میکرد تا اینکه بالاخره شـاه شـجاع از راه مناطق جنوبی مملکت وارد کابل شـده پایتخت را متصرف شـد و به سـلطنت اول شـاه محمود خاتمه داد.
888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888
بعد از اینکه زمانشـاه، شـاه بخت برگشـته اسـیر گردید و کور سـاخته شـد و در محبس بالاحصار افتاد، شـاه محمود در کابل بر تخت نشـسـت ( 1216 ـ 1217 هجری قمری ) درین وقت هنوز دامنهء سـلطنت درانی افغانسـتان وسـعت خوبی داشـت. از غوریان تا ماورای کشـمیر و اتک تمام بلوچسـتان و دیره جات و کل نقاط افغان نشـین کوه های سـلیمان و سـقیید کوه، حوزه سـرسـبز حاصل خیز پشـاور خطهء زیبای کشـمیر، قلعهء معروف اتک جزء آن بود. فقط در پنجاب تازه رنجت به اغوای فرنگی ها علم بغاوت بلند کرده بود و سـرنوشـت ولایت مذکور مدت طولانی بکار داشـت تا میان قوای افغان و سـک به صورت قطع معلوم شـود.
متأسفانه چون در تاریخ معاصر افغانستان همیشه صدمه ها از ناحیه مخالفت های اشـخاص و رقابت های شـهزاده گان و سـرداران به پیکر مملکت وارد شـده اسـت در موقع جلوس شـاه محمود بر تخت سـلطنت موضوع کور سـاختن زمانشـاه برادر عینی او شاه شجاع را که درین فرصت حکمران پشـاور بود بر آن داشـت که هر طور شـود حکومت مرکزی را آرام نگذارد. و به هر قیمت که تمام میشـود متواتر در صدد حمله با شـد.
بدین ترتیب به مجردی که شاه محمود در بالاحصار کابل اعلان شـاهی نمود، شـاه شـجاع خویش را در ولایت شـرقی در شـهر پشـاور شـاه خواند. معذالک شـاه همان کسی بود که در مرکز مملکت بر تخت جلوس داشـت و شـاه شـجاع به حیث شـهزاده مدعی سـلطنت به هر وسـیله که بود متصل می شـد و بخت آزمایی میکرد.مخالفت شـاه محمود و شـجاع الملک روز بروز کسـب وخامت میکرد. سـرداران قومی به اقتضای اخلاق اجتماعی عصر که در هر لحظه نقطه اتکای قوی تری می پالیدند و درین تجسس عموماً مفاد شـخصی سـابق ایشـان بود آهسـته آهسـته بدور یکی از دو نقطه مخالف جمع می شـدند.
مهر علی خان میراخور باشی که در روز های اخیر از زمانشـاه رو گردانیده و در جلال آباد متوقف بود. به شـاه شـجاع پیوسـت. هکذا محمد اکرم خان بامیزایی معروف به امین الملک و محمد خان نسـاقچی باشی از شـاه محمود جدا شـده و به پشـاور به شـجاع پیوسـتند و کم کم شـهزاده اخیر الذکر آنقدر قوت یافت که برای حمله بر کابل و شـاه محمود اظهار آماده گی کند. در دوره سـه چهار سـالهء سلطنت اول شـاه محمود ( از1216 تا 1219_ هجری قمری) چندین جنگ میان شـاه و شـهزاده سـدوزایی یا میان پیش قراولان و سرداران اعزامی آنها واقع شـد که منحیث محل وقوع می توان آنها را به دو دسـته تقسـیم نمود، جنگ های حوزهء جلال آباد و جنگهای ارغسـتان. جنگ اول میان پیش قراولان شـاه و شـهزاده درمقام ( با سـول ) صورت گرفت. درین جنگ از طرف شـاه محمود عبدالواحد خان بارکزایی، عطا واله خان علیزائی، و بلوچ خان اچکزائی و از طرف شـجاع الملک مهر علیخان با پنجصد سـوار تعیین و اعزام شـده بود و در نتیجه سـران قوای پیش آهنگ شـاه محمود عقب نشـینی نموده و مهر علیخان در مصاف اول فاتح برآمد و در جلال آباد منتظر او نشـسـت.
درین فرصت شـاه محمود و شـجاع هر دو به عجله از کابل و پشـاور به حر کت آمدند. اولی برای جبران شـکسـت سـرداران خود میخواسـت زودتر به نقطه حسـاس وارد شـود و دومی به شوق کامیابی و بهره برداری مزید از فتحی که سـردار اعزامی او بدان نائل گردیده بود میخواسـت یک آن اول تر به جلال آباد برسـد. شـجاع با سـرداران و سـپاه خود تازه در منزل( اشـپان ) وارد شـده مشـغول نصب خیمه ها و اخذ تدابیر لازمه بودند که شـاه محمود و پسـرش کامران و وزیرش فتح خان چون سـاعقه آسمانی فرا رسـیده و صالح محمد خان اسـحاق زائی به حیث پیش آهنگ اردوی شـاه محمود خود را به لشـکر مخالف زد ولی شـکسـت خورد و آنطرف سـرخ رود عقب نشـسـت. کامران و فتح خان که قوت اعظم سـپاه با ایشـان بود از دو گوشـه میدان فشـار سـختی آوردند و در حالیکه محمد خان اشـنغری و الله یار خان باجوری سـرداران طایفه خلیل و مهمند کشـته شـدند، کامیابی لشـکر شـجاع به ناکامی مبدل شـد. سـپاه او پراکنده گردید و خودش به دره های سـفید کوه متواری شـد و در حالیکه بین کُرم و تیرا و خیبر در میان مردمان قبایل افریدی و خیبری گشـت و گذار داشـت شـهزاده کامران سـر راسـت به طرف پشـاور رفت و بعد از ضبط و ربط امور عبدالواحد خان بارکزائی را به حکومت آنجا گماشت و خود موفقانه به کابل بر گشت و در اثر این خدمت از طرف پدر حکومت قندهار به او مفوض گردید.
شجاع مدتی در دهات تیرا و خیبر با جمع محدودی بسـر برد. اهالی قبایلی مقدم او را عزیز داشـته و دسـته دسـته از هر قبیله و دهکده به دور او جمع شـدند که بر تعداد قوا و هوا خواهان او افزود. شـجاع بار دیگر بخت خویش را در میدان پشـاور آزمایش نمود اما موفقیتی حاصل نتوانسـته و مصمم شـد که ولایت مشـرقی را گذاشـته از راه ولایت جنوبی از دره های سـفید کوه و کوه های سـلیمان و علاقه های دیره جات بیشـتر مرد مان قبایلی وزیری را به خود ملحق سـاخته راه شـکارپور پیش گیرد.
شجاع با جمع محدودی از وزیری ها و کاکری ها خود را به شـکارپور رسـانید و از شـال کوت به طرف کوزک به حرکت آمد. چون شـاه محمود مخصوصاً پسـرش کامران حکمران قندهار مترصد اوضاع بود، مانند ولایت مشـرق باز جنگهای در کوزک و ارغسـتان بوقوع پیوسـت. صالح محمد خان غلجائی که با هزار سـوار مامور مقابله شـجاع در کوزک شـده بود شـکسـت کرد و شـجاع به ارغسـتان نزدیک شـد. چون قبل برین کامران از عمش حاجی فیروز الدین از هرات هم کمک خواسـته بود، دو هزار سـوار هراتی با ملک قاسـم عمو زاده اش وارد قندهار شد و کامران سـه هزار دیگر از قندهار حاضر نمود و جمعاً پنج هزار سـوار به طرف ارغسـتان حرکت کرد. کثرت قوای کامران، شـجاع را بیمناک سـاخت و راه خود را از ارغسـتان به طرف علاقه غلجائی و کاکری منحرف نمود و در دهکده ( مینه ) علاقه کاکر شـهزاده قیصر بن زمانشـاه به او پیوسـت آنگاه شـجا ع الملک قوای خود را به دو دسـته تقسـیم نمود. عده را با شـهزاده قیصر و مدد خان میراخور باشی و شـادی خان اچکزائی جانب قندهار علیه کامران فرسـتاد و خود به مقصد کابل راه زرمت پیش گرفت درین وقت که مصادف به سـال 1219 هجری قمری می باشـد اتفاقات هم باشجاع الملک کمک کرد و اهالی کابل بر شـاه محمود فشـار آورده و او نا چار خویش را در بالاحصار حصاری سـاخت. این خبر سـبب شـد که شـجاع بیشـتر به عجله از راه التمور، و لوگر خود را به کابل برسـاند. این نقشـه عملی شـد و شـجاع با قوائی که در حدود یکصد و پنجاه هزار نفر تخمین میشـود وارد کابل گردیده و بالاحصار را تسـلیم شـد و این بار شـاه محمود در محبس بالا حصار افتاد
No comments:
Post a Comment