Translate

Saturday, May 12, 2012

امیر شیرعلی خان


Sher Ali Khan.jpg 



شیرعلی‌خان
دوران۱۸۶۳ تا ۱۸۶۶
۱۸۶۸ تا ۱۸۷۹
لقب(ها)دومین امیر افغانستان
زادروز۱۸۲۵
زادگاهافغانستان
مرگ۲۱ فوریه ۱۸۷۹
محل مرگمزار شریف، افغانستان
پیش ازنوبت اول محمدافضل‌خان
نوبت دوم محمدیعقوب‌خان
پس ازنوبت اول دوست‌محمدخان
نوبت دوم محمداعظم‌خان
دودمانسلسله بارکزایی
ا








دورۀ سلطنت اول مر شـیرعلی خان که از آخر 1278 تا اوائل 1283 هجری قمری تقریباً چهار و نیم سـال طول کشـید دوره ایسـت که امیر با همه آرزو های نیکی که برای خدمت مملکت در دل داشـت، آنی از مظاهرات ادعا جویانۀ برادران خویش رهائی نیافت. این دوره درست شـبیه دورۀ زمان شـاه اسـت که با برادران سـدوزائی خویش مواجه شـده بود. از رزمت و تخته پل و قندهار و هزاره جان برادران امیر سـردار محمد اعظم خان، سـردار محمد اسـلم خان، سـراد محمد افضل خان، سـردارد محمد امین خان علیه او برخاسـتند و امیر با اینکه در مراحل اولی در جبهات جنوب، شـمالی و غرب کامیابی حاصل کرد و بالاخره در مقابل مغلوبین خویش مغلوب شـد.
 ((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((())))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
برخلاف تیمور شـاه سـدوزائی که تا وقت وفات کسی را از میان پسـران خویش ( تعداد اولاد ذکور او را 24 نفر تخمین کرده اند ) ولایت عهدی و جانشینی تعیین نکرد، امیردوسـت محمد خان که اصلاًً از شـاه سـدوزائی بیشـتر پسـر داشـت و در حدود 12 نفر آن بعد از امیر حیات داشـتند، در طول زندگانی سـلطنتی خویش همیشـه به این امر مهم متوجه بود چنانچه [چنانکه] اول پسـر بزرگ خویش سـردار غلام حیدر خان را به ولایت عهدی تعیین نمود و چون مشـارالیه وفات یافت، سـردار شـیرعلی خان را به جانشینی برگزید. قراریکه در مبحث « روزهای اخیر امیر دوسـت محمد خان » نوشـتیم در پایان سـال 1278 هجری قمری در حالی که یک طرف محاصرۀ طولانی هرات به مرحلۀ اخیر بحرانی رسـیده و از جانب دیگر خود امیر کبیر به بسـتر مریضی افتاه بود، شـهزاده شـیرعلی خان را بار دیگر در حضور شـهزادگان و بزرگان ملی و سـران نظامی جانشـین حویش خوانده و در حیات خود امور سـلطنت را به وی مفوض نمود و با این تصمیم عاقلانه کمال تدبیر و احتیاط به خرچ داد تا در چنین یک موقع باریک از ادعا های حسـادت آمیز شـهزادگان جلوگیری نموده باشـد. ولی متأسفانه قراری که رویداد های تاریخ نشـان می دهد با اینکه سـلطنت تحت نظر امیر دوسـت محمد خان برای سـراد شـیرعلی خان مسـلم شـد و ارکان آن تقویت یافت معذالک هنوز گلیم فاتحه خوانی امیر کبیر جمع نشـده بود که شـاه جدید مورد تهدید ادعا ها و نقشـه های برادران قرار گرفت.
Amir_Sher_Ali_Khan_and_company_of_Afghanistan_in_1869

امیرشـیر علی خان چند هفته تحت نظر پدر خویش به حیث پادشـاه و سـرعسکر قوای نظامی داخل 
اجرائات شـد تا هرات فتح گردید و 13 روز بعد امر کبیر وفات کرد و ایام فاتحه گیری بسـر رسـید و موضوع بیعت و حرکت به طرف کابل در میان آمد.
در این وقت از جمله پسـران امر دوسـت محمد خان مرحوم سـردار محمد افضل خان که بزرگ تر همه بود در شـمال هندوکش، سـردار محمد امین خان در قندهار، سـردار محمد شریف خان در فراه و محمد حسـین خان در هزاره جات و بقیه همه در هرات به طرف کابل حرکت کند؛ در ظرف 20 روزی که ترتیبات حرکت گرفته می شـد نقشـه ها و بندوبسـت ها و سـازش هائی در خفا صورت گرفت که در آن نقش مهم به دسـت سـردار محمداعظم خان بازی میشـد. سـردار محمداعظم خان هم برای خود ادعا داشـت و هم برای نیل به آرزو های نهائی می خواسـت، به اسـاس نقشـه ئی برادران خود را علیه امیر شـیرعلی خان تحریک و اغواء کند. چنانچه [چنانکه] مکتوبی بنام سـردار محمدافضل خان به تخته پل مزارشـریف فرسـتاده و او را به گرفتن کابل که به دسـت شـهزادۀ جوان سـردار محمدعلی خان پسـر امیر بود، ترغیب نمود؛ ولی او بزرگی نشـان داد و به حکومت صفحات شـمال قناعت نمود و به امیر شـیرعلی خان کتبی بیعت فرسـتاد. چون رهنمائی سـردار محمد اعظم خان نزد سـردار محمد افضل خان مفید نه افتاد، با برادر دیگر نزد خود پناه داده بود و هدایا توسـط میرزا احمد خان کشـمیری و ناظر حیدر خان که هر دو از معتمدان او بودند به کابل فرسـتاد ولی در همین موقع مکتوبی کشـف شـد که سـردار محمد اعظم مجدداً بنام برادر بزرگ خود محمدافضل خان نوشـته و او را به حمله بر کابل دعوت نموده بود. امیر که طبیعتی سـریع التاثیر داشـت این مکتوب را حمل بر اتفاق واقعی دو برادر از صفحات شـمال و جنوب مملکت نمود، بهر دو طرف مکاتیب تهدید آمیز نوشـت که مفاد آن قبول اطاعت و یا جنگ بود و فوراً قوائی علیه سـردار محمد اعظم خان به طرف زرمت سـوق داد چنانچه [چنانکه] او تاب نیاورده آن طرف سـرحدات نزد انگلیس ها پناه برد و به راولپندی تقرر اختیار کرد. امیرشیرعلی خان که عجالتاً بسی از مدعیان سـلطنت را عقب زده بود مصمم شـده میانه خویش را با سـردار محمد افضل خان برادر بزرگ خود هم بکلی روشـن کند. سـردار محمد افضل خان اصلاً مخالفتی به پادشـاهی برادرش نداشـت و موفقیت خود را به مظاهره های دوسـتی تکرار نموده بود ولی امیر چیزی از امداد او به مخالفین مانند سـراد محمد اسـلم خان و برادرش چیزی هم در اثر کشـف مکتوب محمد اعظم خان بدگمان شـد و تصمیم گرفت به طرف شـمال هم عسـکر بری کند. سـردار محمد افضل خان و شـهزاده محمد علی خان پسـر امیرشـیر علی خان در درۀ باجگاه دره مجاورت سـیغان و کهمرد با هم مقابل شـدند و پسـر امیر شـیرعلی خان غلبه یافت و خودش از عقب رسـیده در دوآب شـاپسـند سـردار محمد افضل خان نزد برادرش امیر حاضر شـد و شـیرعلی خان عوض اینکه به کابل مراجعت کند و صفحات شـمال را کماکان برای برادر خود واگذارد، به مزار شـریف رفت و سـردار عبدالرحمن خان پسـر سـردار محمد افضل خان از صورت مصالحه و تسـلیمی پدرش خوش نشـده به بخارا رفت و محمد افضل خان نظر بند شـد و باین ترتیب بزرگترین مدعیان هم بدسـت امیر افتاد.
خود سـردار محمد اسلم خان قراری بسـت تا به طرف هزاره جات فرار کند و به کمک برادر سـکۀ خود محمد حسین خان که سـمت حکومت آنجا را داشـت، هنگامه را چاغ نماید و خودش قبل از حرکت امر و وصول او به کابل خود را به زرمت رسـانیده و به کمک اقوام مادری خود بر کابل هجوم آورد. امیر شـیرعلی خان که باسـاس این نقشـه ها خوب ملتفت بود و مظاهرات این بازی برادران را به خوبی تشـخیص میداد، با اغماض و امید به بهبودی اوضاع به پاره اقداماتی متوصل شـد. در قندهار با وجودی که سـردار محمد امین خان دعوت بیعت را بی جواب مانده و اسـتقبال سـردی از پادشـاه کرد، او را کماکان به حکومت قندهار گذاشـت. در هزاره جات یک طرف محمد حسـین خان برادر دیگر محمد اسلم خان را با فرمان عفو اخیر الذکر فرسـتاد از جانب دیگر اهالی آن سـامان را به وفاداری خویش دعوت نموده و در اثر ایستادگی اهالی، محمد اسـلم خان و برادرانش به سـردار محمد افضل خان مایل شـدند و در اثر مکاتبه سـردار اخیر الذکر با وجود بیعت به امر شـیرعلی خان کمکی به مخالفین امیر فرسـتاده و آنها را با خود ملحق سـاخت.
سـردار محمداعظم خان که در منزل سـبزوار ( شین دند) خویش را از امیر شـیرعلی خان جدا سـاخته بود، به سـرعت وارد زرمت شـده و هنگامه ئی در آن نقاط چاغ کرد تا اینکه امیر مجبور شـده شـخصاً برای حل مسـئله عازم آن طرف شود. با اینکه صلح و پیمانی به عمل آمد و سـردار محمد اعظم خان شـخصاً نزد امیر حاضر شـد، معذلک در اثر سـه ماهه مهلتی که خواسـت به کابل نیاید و زرمت کماکان نقطه پر تشـویشی باقی ماند. پیشـتر گفتیم که سـردار محمد افضل خان بیعت خود را کتبی به هرات فرسـتاد، مشـارالیه با اینکه به مخالفین امیر، سـردار محمد اسـلم خان و محمد حسـین کمک فرسـتاده و ایشـان را تحریک میکرد، امیر شـیرعلی خان عندالورود به کابل، سـردار محمد اسـلم خان و برادران را عفو کرد و دمی به راحت نکشـیده بود که هنگامه جویان هوای قندهار را مسـموم سـاخته به سـردار محمد امین خان برادر دیگر امیر، آنکه اصلاً به او بیعت هم نکرده بود صدای مخالفت بلند کرد. امیر با فرزند رشـید خویش سـردار محمد علی خان به حرکت آمد و در جنگ تن به تن که در محل ( کجباز ) به 8 میلی جنوب غرب قلات غلزائی به تاریخ 5 و 6 جون 1865 م به وقوع پیوسـت کاکا و برادرزاده یعنی سـردار محمد امین خان و سـردار محمد علی خان هر دو بدسـت یکدیگر کشـته شـدند و از فاجعۀ قتل این دو سـردار رشـید چنان صدمه روحی به امر رسـید که مدتی امور پادشاهی را گذاشـته و در قندهار در خرقۀ شـریف به کنج عزلت نشـسـت. در این وقت در کابل سـردار ولی محمد خان و سـردار محمد یعقوب خان برادران دیگر مشـترکاً به حکومت تعیین شـده بودند. سـردار عبدالرحمن خان که از عزلت گزینی امیر آگاه شـد به صفحات شـمال آمد و سـردار محمد اعظم خان از راه چترال و بدخشـان به او ملحق گردید و هر دو کاکا و برادرزاده متفقاً رخ به طرف کابل نمودند. امیر شـیرعلی خان که در مقابل حرکت جدید سـردار عبدالرحمن خان و سـردار محمد اعظم خان مجدداً امور سـلطنت خود را در دسـت گرفته بود، دسـه هائی برای مقابله فرسـتاده و بالاخره خود هم به طرف کابل حرکت کرد، ولی در جنگی که در حوالی وردک به وقوع پیوسـت شـکسـت خورد و به طرف قندهار عقب نشـسـت و سـردار محمدافضل خان که نظر بند و با شـاه یکجا می بود و در این وقت در محبس غزنی افتاده بود، رهائی یافته به نیروی پسـر برادرش محمد اعظم خان در کابل به پادشـاهی رسـید و در چهار و نیم سـال سـلطنت اول خود ( اواخر سـال 1278 تا اوایل سـال 1283 هجری قمری ) امیرشـیرعلی خان دمی راحت نکرد. مشـکلات امیر شـیرعلی خان با برادرانش شـباهب زیاد به مشـکلات شـاه زمان دارد، در دورۀ سـدوزائی و محمد زائی در اثر هنگامه آرائی برادران و دو پادشـاه کارآگاه دچار مشـکلات زیاد شـدند، با این فرق که بیچاره شـاه زمان بالاخره چشـمان خویش را هم از دسـت داده و امیرشـیرعلی خان بار دیگر در دورۀ سـلطنت دوم خود موقعی برای خدمت گذاری یافت ولی تحریکات دسـتگاه اسـتعمار خارجی آرزو های هر دو پادشـاه را به خاک یکسـان سـاخت.

1۸۶۸ تا ۱۸۷۹ میلادی۱۲۸۵ تا ۱۲۹۶ هجری قمریشیرعلیخان
۷/۹/۱۸۶۸ قوای شیر علی خان در نواحی شش گاو کابل بر نیروهای محمد اعظم خان پیروز شده و شیر علی خان بار دوم به حیث پادشاه افغانستان قرار گرفت.
مارچ ۱۸۶۹ ملاقات با لارد مایو و ویسرای هند در امباله
۱۸۷۲ صدور قرار حاکمیت انگلستان در مسأله سیستان
سپتمبر ۱۸۷۳ کنفرانس سمله بین سید نور محمد شاه ویسرای هند
۱۸۷۳ اعلان ولایتعهدی شهزاده عبدالله
۱۸۷۳ آغاز نشر جریدهٔ شمس النهار
۱۸۷۴ زندانی شدن شهزاده محمد یعقوب خان
۱۸۷۶ تصرف انگلستان بر کویته
۱۸۷۷ کنفرانس پیشاور بین سید نور حممد شاه و نمایندگان ویسرا
جولای ۱۸۷۸ ورود هیأت روسی به ریاست جنرال ستولیتوف به کابل
۱۳/۶/۱۸۷۸ امضای معاهده برلین با شرکت روسیه و انگلستان
سپتمبر ۱۸۷۸ بازگشتاندن هیأت انگلیس از سرحد خیبر
۲/۱۱/۱۸۷۸ اتمام حجت ویسرا به امیر شیرعلیخان
۲۱/۱۱/۱۸۷۸ نیروهای بریتانیایی از سه استقامت بالای افغانستان حمله کرده و جنگ دوم افغان و انگلیس آغاز شد.
۱۳/۱۲/۱۸۷۸ حرکت امیر شیر علیخان بسوی مزار شریف
۸/۱/۱۸۷۹ قوای انگلیس به قوماندانی جنرال استورات شهر قندهار را تصرف کردند.
۲۱/۲/۱۸۷۹ امیر شیرعلیخان در مزار شریف وفات یافت.

No comments:

Post a Comment