( 820 – 873 میلادی )
با انتقال مجدد پایتخت امپراطوری اسلام از خراسان به بغداد توسط مامون عباسی، افغانیان دل از دست ندادند و هنوز مردی از ایشان چون طاهر ذوالیمینین در بغداد زنده و امید آنها را به سوی خود می کشید.طاهر بن حسین بن مصعب بن فرخ، از اهالی پوشنگ هرات ، مردی مال اندیش، مجرب و عاقل بود ، او سرگذشت مردان فداکار افغانی در میدان جنگ به مقابل سلطه عرب وهمچنین از داستانهای خانواده برمکی و سهل خراسانی مطلع بود، پس راه میانه ئی را انتخاب نمود. و در دربار بغداد سعی زیادی کرد تا از طرف مامون به سمت امیر خراسان مقرر و در سال 205 هجری وارد افغانستان گردید . همینکه سالی از امارت او گذشته و افغانستان مفتوحه را از تخارستان تا سیستان تامین و منظم ساخت، در سال 206 هجری استقلال افغانستان اسلامی را اعلان و نام خلیفه عباسی را از خطبه بیفکند، به این ترتیب بعد از دو قرن جهد و کوشش بالاخره افغانستان موفق شد تا استقلال خویش را در مناطق مفتوحه شمال و غرب کشور در مقابل عرب اعلان و تحکیم نماید.
طاهر ذوالیمینی موسس حکومت طاهریه افغانستان در سیاست داخلی و خارجی کشور ، راه اعتدال می پیمود چون از ناکام شدن سیاست شدید و امپریالیزمی ابومسلم خراسانی در مقابل خلافت و سیاست امپراطوری اسلامی عباسی آگاه بود نمی خواست مجددا این رویه را امتحان نماید. همچنین او سیاست تفریطی خاندان برمک را که هست و بود خویش را در راه ترقی اعتلاء عرب گذاشتند نمی پسندید، لهذا او خواست تا جایی که میسر است استقلال سیاسی افغانستان را تامین کند و هم رشته روابط را با خلافت عربی از هم نگسلد. ولی عمر طاهر با اعلان استقلال در 206 پایان یافت و در این مدت کوتاه ولایات تخارستان ، بلخ ، میمنه، مرو، هرات، نیشابور ، کرمان و سیستان را تامین و به این صورت برای پسر خویش صفحات شمالی و غربی کشور را به حیث مملکت مستقلی به میراث گذاشت.
طلحه پسر طاهر تا روز چهارشنبه 26 ربیع الاول سال 213 هجری جانشین پدر خود بوده ، سیاست استقلالی و روابط احترام کارانه را با مقام خلافت اسلام پیروی می نمود. جانشین طلحه ، علی ، برادر او بود که با شورش مردم دچار و در جنگ کشته شد. لهذا عبدالله بن طاهر پسر بزرگ ذوالیمینین که تا آنوقت به حیث سپهسالار خراسان به دربار بغدادمقیم،وکارهای درخشان نظامی را در ممالک شام، فارس و مصر، به طرفداری خلافت عباسی انجام داده و مثل پدر در سیاست و نظام ، مرد نام آوری به حساب می رفت، شخصا به افغانستان وارد و زمام امور حکومت را به دست گرفت.عبدالله در سال 182 هجری متولد و در ربیع الاخر سنه 230 هجری در نیشابور وفات یافت.این شخص برجسته در تامین افغانستان شمالی و غربی و تحکیم بنیه ی سیاسی آن سعی زیاد کرد و همیشه به واسطه کمکهای نظامی خویش، در مقابل اعتشاشات ولایات فارس و طبرستان سبب احترام و امتنان خلفای عباسی گردیده دست افغانستان را در امور امپراطوری عباسی دراز نگه داشت.
ولی خراسانیان تا این درجه نزدیکی او را با عرب نمی خواستند، و از همه بیشتر سیستانیان بر ضد او فعالیت می کردند به هر حال بعد از مرگ این امیر فاضل شاعر و موسیقی دان پسر او طاهر به حکومت نشست و تا سال 248 هجری دوام نموده طاهر در سیاست خویش روش پدر را تعقیب نموده و سیستانیان نیز مخالفت قدیم خویش را ادامه دادند. مخصوصا یعقوب صفاری در عهد او بسیار قوت گرفت، و بالاخره هم او بود که سلطنت بزرگی در افغانستان تاسیس نمود.
بعد از مرگ طاهر ابن عبدالله ، پسر او محمد ابن طاهر که اوصاف بزرگان خاندان خویش را نداشت، بحکومت رسید.
لهذا غفلت و عدم کفایت او سبب شده که اولا ولایت طبرستان و گرگان که از مدتی مربوط به افغانستان گردیده بود ، از دست رفت و ثانیا یعقوب صفاری توانست سیستان و باز هرات را اشغال و بالاخره امارت طاهریه را برای همیشه خاتمه دهد . ( 2 شوال 259 هجری)
No comments:
Post a Comment